گسترش فرهنگ رازدارى
قراردادن محدوديتهاى گفتارى، هشدار در مورد آفات زبان، تأكيد بر رازدارى، بيان آفات كشف اسرار و صدها توصيهاى كه در روايات با بيانهاى مختلف درباره حفظ اسرار ارائه گرديده است، همگى از وجود فرهنگ رازدارى در اسلام خبر مىدهند. افرادى كه باز و بىپروا سخن مىگويند، دور از ادب و فرهنگ اسلامى معرّفى شدهاند، به تعبير سادهتر اسلام كوشيده است كه براى همه دهانها قفل و بندى از جنس تعهّد و تدبير ارائه كند و اين فرهنگ را گسترش دهد.
در حديثى، امام صادق عليه السلام مىفرمايد:
... آنگاه كه مطّلع شديد، در بين شما كسى هست كه محدوديتهاى گفتارى را رعايت نمىكند، به خانهاش برويد و با نصيحت بكوشيد او را از اين عادت بازداريد.
اگر قبول نكرد از طريق كسى كه اين فرد، او را بزرگ مىدارد و از او حرف شنوى دارد، اقدام كنيد و با لطايفالحيل تلاش كنيد تا اين مهم برآورده شود و همانگونه كه در مورد امور مهمّه خودتان تمام تدابير را به كار مىبريد، در مورد اين مسأله كه خواسته من از شماست، نيز از تدابير ويژه استفاده كنيد. اگر او پذيرفت، چه بهتر و گرنه سخن او را پنهان داشته و جايى نقل نكنيد. «1»
بدين سان امام عليه السلام از ياران خويش مىخواهد كه نهتنها رازدار و امانتدار راز ديگران باشند، بلكه در گسترش فرهنگ رازدارى بكوشند.در بينش اسلامى، انسان موظّف است زمامدار زبان خود باشد و آن را با شدّت و دقّت در بند كشد.
امير مؤمنان عليه السلام مىفرمايد:
«الِّلسانُ سَبُعٌ إنْ خُلِىَّ عَنْهُ عَقَرَ» «1»
زبان درندهاى است كه اگر وانهاده شود، به انسان آسيب مىرساند.
در بيان ديگرى مىفرمايد: لِسَانُ الْعاقِلِ وَرَاءَ قَلْبِهِ، وَ قَلْبُ الْأَحْمَقِ وَرَاءَ لِسَانِهِ. «2»
هيچ عاقلى قلب خود را ازطريق زبان ارائه و عرضهنمىكند. اين سيره و روش نادان است كه قلبش در دهانش قرار دارد، امّا عاقل زبان را از معبر قلب مىگذراند و سينه وى صندوق اسرار اوست.
فرهنگ رازدارى و مهار زبان يكى از اصول عمده مورد نظر و تأكيد اسلام است و نقض آن سخت مورد نكوهش رهبران دينى قرار گرفته است.
امام صادق عليه السلام مىفرمايد:
«انَّ أَمْرَنَا مَسْتُورٌ مُقَنَّعٌ بِالْمِيثَاقِ، فَمَنْ هَتَكَ عَلَيْنا أَذَلَّهُ اللَّهُ» «3»
بدرستى كه امر ما زير پرده است، و بهوسيله پيمانى كه خدا
گرفته، روپوش دارد، هر كه پرده آن را به زبان بدرد، خدا خوارش كند.
همچنين فرمود:
در مسجد حلقههايى تشكيل مىشود كه موجب معرّفى خودشان و ما مىشوند. آنان (عملًا) از ما نيستند و ما هم با آنان رابطهاى نداريم. من سعى بر پوشيده داشتن اطّلاعات خود دارم، ولى آنان راز ما را بر باد مىدهند. خداوند اسرارشان را آشكار نمايد. آنان به من مىگويند: امام.
(ولى) قسم به خدا! من جز براى كسانى كه از من اطاعت كنند، امام نيستم. چرا با اسم من تملّق مىكنند؟ آيا زبان از اسم من بازنمىدارند! قسم به خدا! خداوند بين من و آنان در يك خانه جمع نمىكند. «1»
امام صادق عليه السلام به يكى از ياران خود به نام معلّى مىفرمايد:
راز ما را پنهان دار و آن را افشا مكن، زيرا آن كس كه راز ما را پنهان كند، خداوند او را در دنيا عزيز دارد و اين رازدارىاش، نورى فرا راهش باشد كه او را به بهشت رهنمون كند، امّا آن كس كه راز ما را افشا كند، خداوند او
را در دنيا ذليل مىكند و خيانتش به راز، راهش را در آخرت چنان تاريك گرداند كه بهسوى دوزخ راه يابد.
رازدارى شيوه من و نياكان من است و آن كس كه رازدار نباشد، ديندار نيست. «1»
امام صادق عليه السلام در تفسير آيه شريفهاى كه بنىاسرائيل را به جهت كشتن پيامبران مورد نكوهش قرار مىدهد «2»، مىفرمايد:
سوگند به خدا كه آنان پيامبرانشان را با دست و شمشير نكشتند، بلكه اسرار پيامبران را افشا كردند و سبب قتل آنان گرديدند، سپس قرآن از اين عمل تعبير به قتل و اعتدا نموده است. «3»
در جاى ديگر امام صادق عليه السلام مىفرمايد:
خداوند افشا كنندگان راز را سرزنش كرده و فرموده است:
«وَ اذا جاءَهُمْ امْرٌ مِنَ الْأَمْنِ أَوِ الْخَوْفِ اذاعُوا بِهِ» «4»
پس خود را از اين ضايعه بهدور داريد. «1»
در فرهنگ دينى ما هر كس امانتدار معتبرى باشد، اسرار بيشترى به او سپرده مىشود و انسان همواره در اين باره مورد آزمايش قرار مىگيرد و بايد محدوديتهاى دقيقى را در گفتار و رفتار رعايت كند و در افشاى راز و طرح صحبتهاى غيرضرورى بهشدّت بخيل باشد.
امام كاظم عليه السلام در سخنى به يكى از ياران خود مىفرمايد:
اگر در اين دست چيزى دارى كه مىتوانى آن را از دست ديگر پنهان كنى، اين كار را انجام بده؛ سپس در ادامه مىافزايد: زبانت را حفظ كن تا عزيز باشى و خود را اسير مردم [از طريق سپردن رازت به آنها] قرار مده كه خوار مىشوى «2».
اولياى گرامى اسلام نيز با توجه به وضعيت ناهنجار سياسى و ستم حاكمان جور در روزگار خود، به اصل پنهان كارى اهميّت مىدادند و تنها عدّه اندكى از ياران و نزديكان را از اهداف خويش آگاه مىساختند و ياران و نزديكان خود را به رازدارى سفارش كرده، اهميت آن را گوشزد مىنمودند.
سخن امير مؤمنان على عليه السلام در اين باره چنين است:
«انْجَحُ الْامُورِ مَا احَاطَ بِهِ الْكِتَمانُ» «1»
موفقترين كارها آن است كه پنهان كارى آن را فرا گيرد.
اصولًا انسان اشياء قيمتى و با ارزش را در جايى دور از چشم ديگران پنهان مىكند. راز نيز گوهر گرانبهايى است كه بايد در جاى مطمئن، پنهان گردد. اگر جواهر گرانبها را درون صندوقهاى آهنين، پنهان مىكنند سينه هر كس نيز، محكمترين صندوق راز اوست.
على عليه السلام در اين باره فرمود:
«صَدْرُ الْعاقِلِ صُنْدُوقُ سِرِّهِ» «2»
سينه خردمند، صندوق راز اوست.
|