موارد مجاز در افشاى راز
افشاى راز ديگران در پاره‏اى از موارد مجاز شمرده شده است كه برخى از آنها را در زير مى‏خوانيم:
الف- دادخواهى:
فردى كه از ناحيه ديگرى مورد ستم قرار گرفته، براى دادخواهى ناگزير است آن ظلم را به مراكز صلاحيتدار و يا مسؤول بالاتر گزارش دهد تا به موضوع رسيدگى و از تضييع حقش جلوگيرى به عمل آيد.
قرآن مجيد درباره حق دادخواهى مظلوم از ظالم مى‏فرمايد:
«لا يُحِبُّ اللَّهُ الْجَهْرَ بِالسُّوءِ مِنَ الْقَوْلِ الَّا مَنْ ظُلِمَ وَ كانَ اللَّهُ سَميعاً عَليماً» «1»
خداوند دوست ندارد كسى با سخنان خود، بديها (ى ديگران) را اظهار كند، مگر آن كسى كه مورد ستم واقع شده باشد. خداوند، شنوا و داناست.
رسول گرامى اسلام صلى الله عليه و آله فرمود:
«لِصاحِبِ الْحَقِّ مَقالٌ» «1»
براى صاحب حق، جاى سخن گفتن است [و مى‏تواند عليه متجاوز حرف بزند.]
ب- استعانت بر نهى از منكر:
در مواردى كه انسان از منكرى مطلع شود و بداند كه اگر اقدامى نكند، اين گناه شيوع پيدا كرده، زيان ناشى از آن به عموم مردم برمى‏گردد و خود نيز به تنهايى نتواند جلو آن را بگيرد و ناگزير باشد از مردم كمك بخواهد، بايد چنين كند و با استمداد از ديگران مجرم را از كردار زشتش بازدارد، گرچه مردم از راز او باخبر شوند.
ج- پيشگيرى از خطر:
هر چند فاش كردن راز كسى ممكن است باعث ضرر و زيان وى شود، ولى در جايى كه پاى ضرر و خطر بيشترى در ميان باشد، سكوت كردن جايز نيست و براى جلوگيرى از خطر مى‏توان افشاگرى كرد و پرده از اسرار برخى برداشت؛ مثل جايى كه ضرر و خطرى متوجه دين يا نظام شود و لازمه پيشگيرى آن خطر، فاش كردن رازهاى فرد و يا افرادى باشد، چون حفظ نظام مهمتر است،
فاش كردن رازها مجاز مى‏شود.
رسول گرامى اسلام صلى الله عليه و آله فرمود:
«اذا رَأَيْتُمْ أَهْلَ الرَّيْبِ وَالبِدَعِ مِنْ بَعْدِي فَأَظْهِرُوا البَرَاءَةَ مِنْهُمْ وَ اكْثِرُوا مِنْ سَبِّهِمْ وَالْقَوْلَ فِيهِمْ وَالوَقِيعَةَ وَ بَاهِتُوهُمْ كَيْلَا يَطْمَعُوا فِى الْفَسَادِ فِى الاسْلَامِ وَ يَحْذَرُهُمُ النَّاسُ وَ لا يَتَعَلَّمُوا مِنْ بِدَعِهِمْ يَكْتُبِ اللَّهُ لَكُمْ بِذلِكَ الْحَسَنَاتِ وَ يَرْفَعْ لَكُمْ بِهِ الدَّرَجَاتِ فِى الْآخِرَةِ.»
هرگاه پس از من شبهه افكنان و بدعتگذاران را ديديد، آشكارا از آنان، دورى جوييد، زياد از آنان بدگويى كنيد و به آنان بتازيد و متّهمشان كنيد، تا از تبهكارى در اسلام منصرف شوند و مردم از آنان حذر كنند و بدعت‏هايشان را ياد نگيرند. [آنگاه‏] خداوند در ازاى اين كار به شما پاداش مى‏دهد و مقامتان را در آخرت بالا مى‏برد. «1»
د- در مقام استشاره:
فردى كه براى خدمت در نهاد و يا ارگانى داوطلب شده است و در زمان گزينش وى از ديگرى سؤالاتى درباره وى به‏عمل مى‏آيد و او مى‏داند كه وجود اين شخص در آن نهاد يا ارگان به زيان و ضرر نظام مى‏باشد، مى‏تواند رازهاى وى را- كه مربوط به موضوع‏
است- فاش سازد؛ چنان‏كه تحقيق و بررسى ارگان‏ها و نهادهاى انقلابى در اين زمينه تا تحصيل اطمينان به صلاحيت شخص براى خدمت، اشكالى ندارد. «1»
رسول گرامى اسلام صلى الله عليه و آله مى‏فرمايد:
«اتَرْغَبُونَ عَنْ ذِكْرِ الْفاجِرِ حَتَّى لا يَعْرِفَهُ النَّاسُ، اذْكُرْهُ بِما فِيهِ يَحْذَرْهُ النَّاسُ» «2»
آيا از گفتن آنچه درباره فاجر مى‏دانيد، خوددارى مى‏كنيد تا مردم او را نشناسند؟ عيوب وى را براى مردم بازگو كنيد تا از او كناره‏گيرى كنند و برحذر باشند.
چنين كارى در مورد افرادى كه نامزد پست‏هاى كليدى مثل رياست جمهورى، وزارت، نمايندگى و ... مى‏شوند، به حد ضرورت مى‏رسد و افشا نكردن نقاط ضعف آنان، خيانت به نظام و امت است. از اين رو، لازم است مراتب امر به مسؤولان مربوط گزارش داده شود.
ه- اثبات حدّ و تعزير:
در مواردى كه فاش كردن راز، حدّ و تعزيرى را ثابت كند، رازدارى لازم نيست، البته تعداد افرادى كه براى اثبات حدّ يا تعزير
لازم است بايد تكميل شود؛ مثل شهادت چهار مرد عادل نسبت به زانى كه مى‏توانند عمل او را به قاضى بگويند.
و- در مقام تجاهر به فسق:
كسى كه به‏طور علنى گناه مى‏كند، حرمت خود را از بين مى‏برد، دربين مردم احترامى نداشته و بدگويى از وى غيبت تلقى نمى‏شود و افشاى رازهايش جايز است. رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود:
«ثَلاثَةٌ لَيْسَ لَهُمْ حُرْمَةٌ: صاحِبُ هَوىً مُبْتَدِعٍ. وَالْامامُ الْجائِرُ وَالْفاسِقُ الْمُعْلِنُ بِفِسْقِهِ» «1»
سه نفرند كه حرمت و احترامى ندارند؛ انسان هوسبازِ بدعتگذار، زمامدارِ ستمگر و كسى كه آشكارا معصيت مى‏كند.