ويژگى‏هاى سخن زيبا
اكنون به بيان پاره‏اى از ويژگى‏هاى سخن زيبا مى‏پردازيم. باشد كه آن‏ها را در معاشرت‏هاى اجتماعى، مورد توجّه قرار دهيم، تا از آثار و بركات آن در زندگى بهره‏مند شويم. سخن زيبا، سخنى است با اين ويژگى‏ها:
الف- برخاسته از فكر و انديشه باشد. قدرت تفكّر و انديشه يكى از گران‏بهاترين نعمت‏هاى الهى بوده و شايسته است كه انسان قبل از هر كارى درباره پيامدهاى آن به خوبى بينديشد و جوانب نيك و بد آن را درست ارزيابى كند و چنانچه انجام آن را مصلحت ديد، اقدام نمايد وگرنه از انجام آن چشم بپوشد. روشن است كه سخن‏گفتن نيز از اين قاعده مستثنا نيست.نسنجيده سخن‏گفتن، علاوه بر زشتى ظاهرى چه‏بسا موجب بى‏آبرويى و رسوايى گوينده شده، نشانه حماقت و نادانى او به حساب آيد و خطراتى را برايش به بار آورد، يا ضررى را متوجّه او سازد. از اين رو على عليه السلام فرمود:
«فَكِّرْثُمَّ تَكَلَّمْ تَسْلَمْ مِنَ الزَّلَلِ» «1»
بينديش، سپس سخن بگو تا از لغزش‏ها در امان باشى.
در سخنى ديگر انديشه پيش از سخن را نشانه خردمندى و ناپخته سخن‏گفتن را علامت بى‏خردى دانسته، مى‏فرمايد:
آداب معاشرت، ص: 83
«لِسانُ الْعاقِلِ وَراءَ قَلْبِهِ وَ قَلْبُ الْأَحْمَقِ وَراءَ لِسانِهِ» «1»
زبان خردمند در آن سوى قلب اوست، ولى قلب ابله در آن سوى زبان او.
آورده‏اند كه مردى پارچه‏اى زربفت و گران‏بها بافته بود. با خود انديشيد كه خوب است اين طاقه زربفت را به سلطان هديه كنم و جايزه‏اى بگيرم. از اين رو، به دربار سلطان شتافت، اجازه ورود خواست و طاقه زربفت را تقديم كرد. سلطان كه از آن اثر هنرى زيبا، خوشحال و شگفت‏زده شده بود، از اطرافيان خود براى چگونگى استفاده از آن نظر خواست. يكى از آنان گفت: «اين پارچه براى انداختن روى مركب شما مناسب است.» ديگرى آن را براى پوشش تخت سلطنت مناسب‏تر دانست. سومى گفت: «براى پرده درب كاخ سلطنتى شايسته‏تر است.» سلطان گفت: «خوب است نظر بافنده هنرمند را نيز جويا شويم، شايد نظر برترى داشته باشد.» آن‏گاه رو به مرد پارچه‏باف كرد و پرسيد: «اين پارچه زربفت براى چه مصرفى مناسب‏تر است؟» مرد بيچاره! بدون آن كه عاقبت كار خويش و موقعيّت مجلس را بسنجد، گفت: «قربان! به نظر حقير، اين پارچه فقط براى انداختن روى جنازه پادشاه مناسب است!» «2»
بدين ترتيب نه‏تنها خود را از گرفتن جايزه سلطان بى‏بهره ساخت كه خطرى بزرگ نيز براى جان خود آفريد.

به پاى شمع شنيدم ز قيچى پولاد
زبان سرخ سر سبز مى‏دهد بر باد

ب- همراه با ادب اسلامى باشد. ادب يعنى انجام عمل مشروع‏ اختيارى توأم با ظرافت و زيبايى. «1»
شايسته است كه انسان در هنگام سخن‏گفتن، ادب اسلامى را رعايت كند، يعنى طورى حرف بزند كه در سخن او نه‏تنها به شخصيّت ديگران اهانتى شود، بلكه مقصود خود را در نهايت احترام و فروتنى ابراز كند. از عباس عموى پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله پرسيدند: شما بزرگ‏تريد يا رسول خدا صلى الله عليه و آله؟ عبّاس كه سنّش از پيامبر صلى الله عليه و آله بيش‏تر بود، در پاسخ گفت:
«رسول خدا بزرگ‏تر است، ولى من پيش از ايشان متولّد شده‏ام.» «2»
گاهى لازم مى‏شود كه انسان سخن حقّى را بگويد كه ذهن شنونده آمادگى شنيدن آن را ندارد و يا زمينه برداشت منفى در سخن او هست. در اين صورت نيز انسان بايد سخن را به گونه‏اى ادا كند و الفاظ را در قالبى بريزد كه ميزان بازتاب منفى و تنش ايجادشده به حدّاقل برسد. نقل شده كه يكى از خلفاى عبّاسى، خواب وحشتناكى ديد. معبّرى را احضار كرد و خواب خود را براى او بازگفت تا آن را تعبير كند. معبّر گفت:
«تعبير اين خواب آن است كه قبل از فرارسيدن زمان مرگ خليفه، همه خويشاوندانش خواهند مُرد و و مرگ خليفه بعد از مرگ آنان واقع خواهد شد.» خليفه از اين سخن برآشفت، او را از نزد خود راند و معبّر ديگرى را احضار كرد. معبّر دوم پس از شنيدن خواب خليفه گفت: «تعبير خواب شما اين است كه خداوند به شما عمرى طولانى عطا مى‏كند، به طورى كه عمر شما از همه خويشاوندانتان طولانى‏تر مى‏شود.» خليفه او را نوازش كرد و جايزه‏اى بدو بخشيد. چنان كه ملاحظه شد، محتواى سخن هر دو يكى است، ليكن دوّمى چون در گفتار خود ادب را مراعات كرد سخنش مقبول واقع شد.
ج- راست و همراه با عمل باشد. ملاك زيبايى سخن، تنها زيبايى لفظ و ظاهر نيست، بلكه لازم است، عمل انسان نيز گفته‏اش را تصديق كند و اين زمانى است كه گوينده به وسيله سخن، ادّعايى را مطرح كند. مثلًا در قالب زيباترين الفاظ، دم از وفا و محبّت بزند. چنين سخنى را اگر عمل او تصديق نكند، سخنى از سر نفاق و تزوير خواهد بود و ديگر نمى‏توان آن را سخن زيبا ناميد. قرآن در اين باره مى‏فرمايد:
يا أَيُّهَا الَّذينَ أمَنُوا لِمَ تَقُولُونَ ما لاتَعْمَلُونَ كَبُرَ مَقْتاً عِنْدَ اللَّهِ أَنْ تَقُولُوا ما لا تَفْعَلُونَ «1»
اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد، چرا سخنانى مى‏گوييد كه انجام نمى‏دهيد.
اين گناه بزرگى‏است در نزد خدا، كه بگوييد آنچه را كه به جا نمى‏آوريد.
و نيز سخن بايد از روى صدق و راستى بوده و با واقع مطابقت داشته باشد و اين در جايى است كه گوينده در مقام ارائه خبر باشد. خبر دروغ را هر چند فصيح و زيبا بيان كنند، زشتى دروغ، زيبايى ظاهرى‏اش را تحت الشعاع قرار خواهد داد. امام على عليه السلام فرمود:
«شَرُّ الْقَوْلِ الْكِذْبُ» «2»
بدترين سخن، دروغ است.
و نيز سخن بايد مبتنى بر حق باشد. سخنى كه باطلى را ترويج مى‏كند، يا درصدد كتمان حقيقتى‏است، هراندازه هم زيبا بيان شود، چون دربردارنده پيام پليدى است، زيبا نخواهد بود. در ماجراى جنگ صفّين وقتى خوارج گمراه، از غوغاى حكميّت، طرفى نبستند و حَكَم تحميلى آنان- ابوموسى‏ اشعرى- در مذاكره با عمرو عاص شكست خورد، شعار «لا حُكْمَ الَّا لِلَّه» «1»
را سردادند. وقتى اين شعار خوارج به‏گوش اميرمؤمنان عليه السلام رسيد، فرمود:
«كَلِمَةُ حَقٍّ يُرادُ بِهَا الْباطِلُ» «2»
سخن حقّى است كه از آن، (هدف) باطلى اراده مى‏شود.