درس شانزدهم عفو و گذشت
در صحنه زندگى اجتماعى بشر، كمتر كسى را مىتوان يافت كه از عيب، پاك بوده و از لغزش مصون باشد. اگر هم چنين افرادى پيدا شوند، بسيار نادرند؛ زيرا انسان همواره گرفتار كشمكش غرايز حيوانى و تمايلات عالى انسانى خويش است و هر كارى هم كه از او سر مىزند، فرايند نزاع اين دو نيرو است. پس به طور طبيعى، نمىتوان انتظار داشت، همه كارهاى يك فرد، درست و پسنديده باشد. هر كس به مقتضاى حال خود كم و بيش، لغزشهايى دارد.زيان ناشى از اين لغزشها، هميشه به خود انسان برنمىگردد، بلكه در مواردى گريبان ديگران را نيز مىگيرد و موجوديّت و منافع آنان را هم به خطر مىاندازد.
به نظر شما با اين گونه لغزشها كه گهگاه از اين و آن سر مىزند چه بايد كرد؟
اگر قرار باشد همه خطاكاران با هر وضعيّتى كه دارند مجازات شوند و هر كس بخواهد آزار و اذيّت ديگرى را تلافى كند و دير يا زود از او انتقام بگيرد، چه پيش خواهد آمد و صحنه زندگى بشر را چه جهنّم سوزانى از خشم، كينه و نفرت فرا خواهد گرفت؟ اينجا است كه پاى مكارم اخلاقى و فضايل عالى انسانى به ميان مىآيد و ارزش والاى آنها مشخّص مىشود.
عفو و گذشت يكى از اين مكارم والا و بلكه به قول امام على عليه السلام تاجى زينتبخش بر سر همه آنهاست:
«الْعَفْوُ تاجُ الْمَكارِمِ» «1»
گذشت، زينت بزرگوارىهاست.
اين خوى پسنديده، پرتوى از مسرّت واقعى و موجى از عواطف و احساسات انساندوستانه را در دلها ايجاد مىكند و كينهها و دشمنىها را از آن مىزدايد و موجب مىشود كه خصم دست از خصومت برداشته و طرح دوستى و محبّت بريزد.
|