ضرورت وجود خشم در انسان‏
از خشم در بعضى از روايات به آتش تعبير شده و اين تعبير لطيف، هم ما را در درك ضرورت وجود خشم در آدمى يارى مى‏دهد و هم نسبت به پيامدهاى تلخ رهاساختن و عدم مراقبت و كنترل اين نيروى عظيم متنبّه مى‏سازد.
مى‏دانيم كه وجود آتش در زندگى مادّى بشر نقش مهمّى دارد و كشف آن در گذشته‏هاى دور، چه تحوّل شگرفى در زندگى او ايجاد كرده است. امروزه نيز اگر آتش از صحنه زندگى بشر كنار گذارده شود، به طور قطع، بخش وسيعى از امور مادّى حيات انسان مختل خواهد شد، امّا همين عنصر لازم و بسيار مفيد اگر مورد غفلت و بى‏توجّهى واقع شود، خطرات بزرگى نيز در پى خواهد داشت و اگر كنترل نشود، ممكن است، آتش‏سوزى به بار آورد و جان و مال اشخاص را طعمه خود سازد. غريزه خشم نيز آتشى است كه هم در حيات انسان‏ها ضرور و نافع است و هم نيازمند مراقبت شديد و جدّى؛ چرا كه اگر بى‏قيدوبند، رها شد و آزادانه اعمال گرديد، ريشه‏هاى سعادت فرد و جامعه را مى‏سوزاند و دين و دنياى آدمى را بر باد مى‏دهد.
على عليه السلام در اين باره فرمود:
«احْذَرُوا الْغَضَبَ فَانَّهُ نارٌ مُحْتَرِقَةٌ» «1»
از خشم بپرهيزيد كه آن آتشى سوزاننده است.
و مولوى گويد:
چون ز خشم آتش تو در دل‏ها زدى
مايه نار جهنّم آمدى‏

آتشت اين‏جا چو آدم سوز بود
آنچه از وى زاد، مردافروز بود

خشم تو تخم سعير و دوزخ است
هين بُكش اين دوزخت كاين محنت است «2»


مى‏توان گفت: غريزه خشم در وجود انسان، به منزله آتش‏بارهاى نيرومند دفاعى يك كشور است. وجود سلاح‏هاى مرگبار و مخرّب براى حفظ مرزها و دفع دشمنان، ضرور است. براى دفاع فرد از هستى خود در قبال مهاجم نيز، نيروى خشم و غضب لازم است.
سلاح‏هاى ويرانگر و آتشين با تدبير و هدايت فرماندهان دانا به كار مى‏افتند و ديده‏بان‏هاى ورزيده، همواره، حجم آتش و ميدان عمل آن را كنترل مى‏كنند، آتشبار خشم نيز بايد تحت فرماندهى عقل باشد و در جاى خود، به اندازه لازم اعمال گردد.
ابزارآلات جنگى، اگر به‏جا و در راه صحيح به كار افتد و دشمن واقعى را هدف بگيرد، از قداست و احترام خاصّى برخوردار است و اگر نابه‏جا به كار گرفته شود، موجب جرم و جنايت و زمينه‏ساز بدبختى و تيره‏روزى مى‏شود.
به عنوان مثال اگر يك شمشير دولبه، در دست اميرمؤمنان (ع) قرار گيرد و در جنگ‏هاى بدر، خيبر و خندق سرهاى عُتبه، مرحب و عمروبن‏عبدود را از پيكرهاى پليدشان بردارد، به عنوان ذوالفقار تقدّس پيدا مى‏كند و اگر در اختيار بسربن‏ارطاة، چنگيز و تيمور بيفتد و وسيله‏اى براى تجاوز و ريختن خون مظلومان شود، منفور و نامبارك مى‏گردد. قدرت خشم نيز اگر موجب اعتلاى حقّ و شكست باطل شود، پسنديده است و «خشم مقدّس» خوانده مى‏شود و اگر در غير راه حق اعمال شود، موجب نكبت و منشأ فساد و تباهى خواهد بود.همان گونه كه فرماندهان لايق و كاردان مراقبند حتّى المقدور ديرتر به آتش، دست بزنند و زودتر دستور آتش‏بس بدهند، افراد عاقل نيز تا مى‏توانند اعمال خشم را به تعويق مى‏اندازند و اگر غضب كردند، در فرونشاندن آن شتاب مى‏كنند، على عليه السلام فرمود:
«كُنْ بَطيى‏ءَ الْغَضَبِ، سَريعَ الْفَيْى‏ءِ، مُحِبّاً لِقَبُولِ الْعُذْرِ» «1»
ديرخشم باش، زود خشم خود را فرو بر و علاقمند به پذيرش پوزش باش.