حدود مهربانى‏
در هركارى ميانه‏روى پسنديده و افراط و تفريط ناپسند است، پس تأكيد بر ارزش و اهمّيّت مهربانى، به معناى تجويز افراط در آن نيست، زيرا از يك سو ابراز محبّت بيش از حد به يك فرد به او شخصيّتى كاذب، خودخواه، پر توقّع و ازخودراضى مى‏دهد، به طورى كه همه بدى‏هاى خود را زيبا مى‏بيند و از همگان انتظار ستايش دارد. وقتى چنين ستايشى را از آنان نديد و انتظارش از سوى ديگران عملى نشد، مأيوس، منزوى و سرخورده مى‏شود، دچار عقده روانى مى‏گردد و در صدد انتقام بر مى‏آيد. حضرت على عليه السلام درباره چنين انسانى فرمود:
«مَنْ رَضِىَ عَنْ نَفْسِهِ كَثُرَ السَّاخِطُ عَلَيْهِ» «2»
آن كه از خود خشنود شد، خشم گيرنده بر او بسيار شود.
از سوى ديگر مهربانى بيش از حد به كسى كه ظرفيّت و شايستگى آن را ندارد، موجب مى‏شود تا او براى احترام‏كننده، ارزش و احترام متقابل در نظر نگيرد و در نتيجه حرمت و ابهّت فرد مهربان بشكند و شخصيّت و جايگاه اجتماعى او خدشه‏دار شود. اين آفت، دامنه‏اى وسيع دارد و تا حدودى همه بخش‏هاى جامعه را شامل مى‏شود، به‏خصوص كسانى را كه سرپرستى و مديريّت يك مجموعه را بر عهده دارند، مثل پدر و مادر در خانواده، مدير و معلم در مدرسه و كلاس، فرمانده در مركز نظامى، كارفرما در كارخانه، رئيس در سازمان و اداره تحت امر خود و ... چنين افرادى در اين جهت بايد بيش‏تر دقّت كنند؛ زيرا صلابت و موقعيّت آنان بايد محترم باشد تا رده‏هاى پائين‏تر به انجام وظايف خود پاى‏بند شده، نظام جامعه محكم و پابرجا باقى بماند.

نرمى ز حدّ مبر كه چو دندان مار ريخت
هر طفلِ نى‏سوار، كند تازيانه‏اش‏

پس مهرورزى به ديگران بايد متناسب با ميزان نياز، شايستگى و ظرفيّت آنان باشد، با همه مردم اعمّ از كودك و بزرگ‏سال، نادان و دانشمند، بدكار و نيكوكار به طور يك‏سان مهربان‏بودن به معناى ناديده‏گرفتن ارزش ها و ضايع‏ساختن گوهر محبّت است.
كودكى كه احساس كند، چه درس بخواند و چه نخواند، لطف و مهر پدر، مادر و استاد نسبت به او تغيير نمى‏كند، انگيزه درس‏خواندن را از دست مى‏دهد، جوانى كه مرتكب عملى خلاف شده، اگر پى ببرد كه ديگران تخلّف او را ناديده مى‏گيرند و همچون گذشته به او ابراز علاقه مى‏كنند، بر انجام تخلّفات بعدى جرأت و جسارت مى‏يابد، سربازى كه پست نگهبانى خود را ترك نگفته و نخوابيده، اگر رفتار فرمانده را با خود و فرد ديگرى كه در انجام‏ وظيفه قصور ورزيده، يكسان ببيند، به‏تدريج عشق به انجام وظيفه‏اش جاى خود را به تمرّد و تخلّف خواهد داد.
به همين دليل، اسلام از سويى عواطف را تحت نظارت عقل قرار داده تا انسان آن را با موازين شرعى و مقتضيات عقلى محدود سازد و از افراط و تفريط جلوگيرى كند و از سوى ديگر در دستورات متين خود، پيروانش را به تقدير و رعايت اندازه در ابراز محبّت نسبت به قشرهاى مختلف، دعوت كرده است، گروهى را شايسته هيچ محبّتى ندانسته و از نشان‏دادن نرمش و ملايمت به آنان نهى كرده و فرموده است:
«مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ، وَالَّذينَ مَعَهُ اشِدَّاءُ عَلىَ الْكُفَّارِ رُحَماءُ بَيْنَهُمْ» «1»
محمد فرستاده خدا و آنان كه با اويند بر كافران سخت‏گير و ميان خود مهربانند.
همچنين گروهى را شايسته محبّت بيش‏تر دانسته، در مورد آنان به طور ويژه سفارش كرده است، مانند ناتوانان، زيردستان، كودكان (به‏ويژه كودكان يتيم)، تهيدستان، پدر و مادر، عزيزى كه خوار شده و دانشمندى كه در بين جاهلان گرفتار آمده است.
امام محمّد باقر عليه السلام فرمود: كسى كه چهار خصلت زير در او باشد، خداوند برايش خانه‏اى در بهشت بنا مى‏كند:
«مَنْ أوَى الْيَتيمَ وَ رَحِمَ الْضَعيفَ وَ أَشْفَقَ عَلى‏ والِدَيْهِ وَ رَفِقَ‏ بِمَمْلُوكِهِ» «1»
كسى كه يتيمان را پناه دهد، به ناتوانان مهربانى كند، با پدر و مادرش به‏نرمى برخورد نمايد و با زيردستانش مدارا كند.
امام صادق عليه السلام فرمود: من با سه كس مهربانى مى‏كنم و سزاوار است كه ديگران نيز به آنان مهر بورزند:
«عَزيزٌ أَصابَتْهُ مَذَلَّةٌ بَعْدَ الْعِزِّ وَ غَنِىٌّ أَصابَتْهُ الْحاجَةُ بَعْدَ الْغِنى‏ وَ عالِمٌ يَسْتَخِفُّ بِهِ أَهْلُهُ وَ الْجَهَلَةُ» «2»
عزيزى كه پس از سپرى‏شدن دوران عزّتش خوار شود و ثروتمندى كه پس از بى‏نيازى، نيازمند گردد و دانشمندى كه كسانش و نادانان او را كوچك شمرند.