درس دوم: تفكّر

تفكر در لغت به معنى «انديشيدن» «1» است. و حقيقت آن: «يك نحو سير در معلومات موجود است، تا از اين راه مجهول يا مجهولهايى معلوم گردد». «2»مرحوم فيض در بيان حقيقت تفكّر مى‏گويد:
معنى فكر احضار دو امر معلوم در ذهن، براى رسيدن به معرفت سوم است. مثلًا، كسى مى‏خواهد نسبت به اين مسأله معرفت پيدا كند كه آخرت براى انتخاب، از دنياى زودگذر بهتر است، يك راه آن است كه به گفتار ديگران اعتماد نمايد؛ و در حقيقت مقلّد ديگران باشد. راه ديگر اين است كه بداند آنچه باقى ماندنى است براى انتخاب اولى‏ است و از طرفى اين را هم بفهمد كه آخرت، باقى و ماندنى است. در نتيجه از اين دو مقدّمه، معرفت سوّمى براى او حاصل مى‏شود كه آخرت براى انتخاب سزاوارتر است. اين نتيجه را در سايه آن دو مقدّمه معلوم به دست مى‏آورد و كشف مى‏كند. نام اين عمل تفكّر است. «3»البتّه «ترتيب مقدمات معلوم براى كشف امر مجهول» بايد با رعايت قوانين مربوط به علم منطق، باشد كه راه و «روش تفكّر صحيح» را به ما نشان مى‏دهد و گرنه چه بسا فكر ما در نتيجه‏گيرى دچار خطا شود.