راه‏هاى گسترش و تحكيم عدل‏
چنانكه ياد شد، اسلام به اصل عدالت نه به عنوان يك خوى اخلاقى فردى بلكه به عنوان اصلى استراتژيك و راهبردى مى‏نگرد كه بايد به صورت ملكه‏اى جاويد در جان مؤمنان راسخ شود و در سراسر زندگى فردى و اجتماعى آنان جريان يابد و براى تثبيت اين صفت الهى از هيچ كوششى فروگذار نكرده و آن را در سه محور كلّى: تشويق دادگرى، محكوميت ستمگرى و برخورد حذفى با ستمگر مورد تأكيد قرار داده است:
الف- تشويق دادگرى‏
يكى از روش‏هاى تربيتى اسلام، روش تشويق و ترغيب انسان‏ها به نيكى و تبيين آثار گرانقدر و فلسفه كار نيك است و عدالت اجتماعى نيز از همين رهگذر مورد تشويق قرار گرفته است، در اين باره نيز آيات و روايات، فراوان است، كه برخى را براى تيمّن مى‏آوريم:
«... وَ انْ حَكَمْتَ فَاحْكُمْ بَيْنَهُمْ بِالْقِسْطِ انَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُقْسِطينَ» «1»
اگر داورى كردى، ميان آنان به عدل داورى كن كه خدا دادگران را دوست دارد.
«... قُلْ امَنْتُ بِما انْزَلَ اللَّهُ مِنْ كِتابٍ وَ امِرْتُ لِا عْدِلَ بَيْنَكُمْ ...» «2»
بگو؛ من به هر كتابى كه خدا فرستاده ايمان آورده‏ام و فرمان يافته‏ام كه در ميان شما دادگرى كنم.
امام على عليه السلام مى‏فرمايد:
«انَّ افْضَلَ قُرَّةِ عَيْنِ الْوُلاةِ اسْتِقامَةُ الْعَدْلِ فِى الْبِلادِ» «3»
همانا برترين نور چشم كارگزاران، برپايى عدالت در شهرهاست.
در سخنى ديگر آن را سبب اصلاح جامعه دانسته، مى‏فرمايد:
«بِالْعَدْلِ تَصْلَحُ الرَّعِيَّةُ» «4»
مردم به وسيله عدالت اصلاح مى‏شوند.
همچنين پايدارى دولت‏ها را در سايه دادگرى مى‏داند و مى‏فرمايد:
«ثُباتُ الْدُّوَلِ بِاقامَةِ سُنَنِ الْعَدْلِ» «5»
دوام دولت‏ها به برپايى سنت‏هاى عدالت است.
ب- محكوميت ستم‏
بدگويى از زشتى و تبهكارى نيز، روشى است كه به موجب آن، تبهكاران در نظر مردم، خوار مى‏شوند و انسان از نزديك شدن به آنان و كارشان، احساس تنفر و انزجار مى‏كند. به همين دليل اسلام، از «ستم» به شدّت نكوهش كرده، ستمگر را مستحق سخت‏ترين عذاب مى‏داند، چنان كه هيچ كارى چون ظلم و بيدادگرى مورد تنفّر فرد نيست و اين محكوميت و منفور بودن خود، قوى‏ترين انگيزه براى ترك ستم است. در اين بخش نيز به چند آيه و روايت بسنده مى‏كنيم:
قرآن مجيد پيرامون زشتىِ ستم به يتيمان و كيفر اين كار مى‏فرمايد:
«انَّ الَّذينَ يَأْكُلُونَ امْوالَ الْيَتامى‏ ظُلْماً انَّما يَأْكُلُونَ فى‏ بُطُونِهِمْ ناراً وَ سَيَصْلَوْنَ سَعيراً» «1»
آنانكه اموال يتيمان را به ستم مى‏خورند، جز اين نيست كه آتشى در شكم خود فرو مى‏برند و بزودى در آتش فروزان در آيند.
همچنين با صراحت اعلام مى‏كند كه ستمگران در پيشگاه خداوند هيچ ارزشى ندارند:
«... وَاللَّهُ لا يُحِبُّ الظَّالِمينَ» «2»
خداوند ستمكاران را دوست ندارد.
اميرمؤمنان صلوات اللّه عليه، طى سخن حكيمانه‏اى، ظلم را به سه‏ نوع تقسيم مى‏كند و درباره هر يك چنين توضيح مى‏دهد:
1- ظلمى كه بخشيده نمى‏شود و آن، شرك به خداى متعال است.
2- ظلمى كه [با توبه و استغفار] مورد عفو قرار مى‏گيرد و آن ستم بنده نسبت به خودش مى‏باشد.
3- ستمى كه بازخواست خواهد شد و آن، ستم بندگان به يكديگر است؛ قصاص در اين مورد، شديد است، قصاصى كه زخم دشنه و جاى تازيانه، نزد آن، اندك است! «1»
ج- حذف ستمگران‏
برخورد حذفى با ستمگران و طرد آنها از پست‏هاى كليدى و مهم اجتماعى و محدود كردن ميدان فعاليت آنان نيز راهى است كه اسلام آن را با قاطعيت مطرح كرده است تا هم جامعه اسلامى دچار آنان نشود وهم تشويقى باشد براى دورى از ظلم، از اين رو در بسيارى از كارهاى مهم اجتماعى «عدالت» را شرط دانسته تا دست ناپاك ستم از آنها كوتاه شود؛
1- پيامبر و امام بايد معصوم باشند؛ يعنى نه تنها مرتكب كوچكترين گناه و ستم نشوند بلكه فكر آن را نيز در ذهن خود خطور ندهند، خداوند در اين باره مى‏فرمايد:
«... لا يَنالُ عَهْدِى الظَّالِمينَ» «2»
عهد من (امامت) به ستمگران نمى‏رسد.
اين آيه دلالت دارد كه امام بايد معصوم باشد زيرا غير معصوم، قطعاً به‏
خود يا ديگران ستم خواهد كرد. «1»
2- سيره معصومين عليهم السلام نيز انتخاب مديران صالح و عادل بوده و آنان هرگز با خائنان ستمگر مماشات نمى‏كردند؛
اميرمؤمنان عليه السلام به يكى از مديران عالى خود- كه بخشى از ثروت بيت‏المال را به يغما برده بود- مى‏نويسد:
اموال مردم را به سوى آنان بر گردان و گرنه اگر دستم به تو رسد با شمشيرى گردنت را مى‏زنم كه هر كس با آن كشته شود، وارد دوزخ گردد! به خدا سوگند اگر حسن و حسين- عليهما السلام- چنين كرده بودند با آنان سازش نمى‏كردم تا حق (مردم) را از آنان بازستانم! «2»
و به مالك اشتر نيز دستور مى‏دهد كه اگر عاملان و كار گزارانش دست به خيانت زدند بشدت آنان را كيفر دهد، اموال ناحق آنان را مصادره كند و بعد از آن كه آنان را رسوا كرد معزولشان سازد. «3»
3- در فقه اسلامى، منصب مرجعيّت، قضاوت، امامت جمعه و جماعت به كسانى سپرده مى‏شود كه واجد شرايط خاص، از جمله عدالت باشند و چنين عدالتى اعم از عدالت فردى و اجتماعى است. «4»
اين گونه روش‏ها در كنار مجازات شديدى كه در اسلام براى ستمگران معين شده جامعه اسلامى را از ستم‏هاى بالفعل و بالقوه‏اى كه آن را تهديد مى‏كند، مصونيت مى‏بخشد و به سوى بهشت عدالت‏
اجتماعى رهنمون مى‏سازد، افزون بر اينكه خداوند نيز در كمين ستمكاران است و فرجامشان را به تباهى مى‏كشد.