وجدان كارى
«وجدان» در لغت به معناى «يافتن حق، شعور باطن، قوّهاى در باطن كه انسان را از نيك و بد اعمال آگاهى مىدهد» آمده است «1» و در كاربرد روانى به دو شاخه «وجدان آگاهى به شخصيت به طور عموم» و «وجدان اخلاقى» قابل تقسيم است و «وجدان كارى» در شاخه وجدان اخلاقى قابل بررسى است.
وجدان اخلاقى «عاملى درونى است كه انسان را براى نيل به ايدهآل خويش تحريك مىكند.» و نيز در تعريف وجدان گفتهاند:
- وجدان بايستگىها را از نبايستگىها جدا مىكند؛
- وجدان، قاضى امين است؛
- وجدان نظارت مىكند؛
- وجدان شكنجه مىدهد و شكنجه مىبيند؛
- وجدان، زشت و زيبا مىشود؛
- وجدان، قطب نماست. «2»
آياتى از قرآن مجيد بر نيرويى در درون انسان تصريح مىكند كه دست تواناى آفريننده، آن را تعبيه كرده و مىتوان از آن به «وجدان» تعبير كرد؛ خداوند مىفرمايد:
«وَهدَيْناهُ النَّجْدَيْنِ» «1»
و هر دو راه را به انسان نشان داديم.
امام على عليه السلام اين دو راه را به راه خير و راه شر تفسير كرده است. «2» بر اين اساس، انسان توانايى تشخيص نيكى و بدى را در درون خويش دارد چنانكه قرآن در جاى ديگر فرمود:
«فَالْهَمَها فُجُورَها وَ تَقْويها» «3»
خداوند به نفس آدمى تباهكارى و تقوايش را الهام نمود.
و نيز فرمود:
«بَلِ الْانْسانُ عَلى نَفْسِهِ بَصيرَةٌ* وَ لَوْ الْقى مَعاذيرَهُ» «4»
بلكه انسان بر نفس خويش آگاه است هر چند در ظاهر (براى خود) عذرهايى بتراشد.
آيات مزبور از يك نيروى تشخيص درونى انسان خبر مىدهند كه وجود آن قابل انكار نيست و لازم است از امر و نهى آن پيروى گردد. ما نام آن را وجدان مىنهيم.
|