مقدّمه
پس از اعتقادات صحيح، فضايل اخلاقى، شخصيت وجودى انسان را شكل مىدهند چنان كه رذائل، انسانيت او را منهدم مىكنند. آدمى تا با اخلاق، زندگى مىكند، فرشته خوست و اگر فاقد آن شود، با سرعت سير نزولى را طى مىكند و از حيوان نيز پستتر مىگردد؛ زيرا با داشتن سرمايه هوش و خرد و نيز ابزار تشخيص راه از چاه، خود را در چاه افكنده است:
«لَهُمْ قُلوُبٌ لا يَفْقَهوُنَ بِها وَ لَهُمْ اعْيُنٌ لا يُبْصِروُنَ بِها وَ لَهُمْ اذانٌ لا يَسْمَعوُنَ بَها اولئِكَ كَالْانْعامِ بَلْ هُمْ اضَلُّ اولئِكَ هُمُ الْغافِلوُنَ» (اعراف، آيه 179)
دل هايى دارند كه با آن (حقايق را) دريافت نمىكنند و چشمانى دارند كه با آنها نمىبينند و گوش هايى دارند كه با آنها نمىشنوند. آنان همانند چهارپايان بلكه گمراه ترند (آرى) آنها همان غافل ماندگانند.
از سوى ديگر، هر يك از فضايل نيز در تهذيب نفس انسان، نقشى ويژه دارد و نبود يا كمبود آن، در كمال اخلاقى، خلل ايجاد مىكند، چنين نقشى نسبى است و در همه بايستههاى اخلاقى يكسان نيست، اگر اخلاق را به درختى تشبيه كنيم، برخى از مكارم، ريشه، برخى ساقه، شاخ و برگ و ميوه آن خواهند بود و پيداست كه نقش اصلى را ريشه و ساقه بر عهده دارند. دين و خرد بر پاسدارى از چنين سجايايى- به عنوان اصول اخلاقى- تأكيد فراوان دارند و اين اصول هم در اخلاق فردى و هم در اخلاق اجتماعى، قابل دقّت و حائز اهميت است.
آنچه در پيشروى داريد «برخى از اصول اخلاق اجتماعى» است كه در قالب «اخلاق عملى» ترسيم شده است. خمير مايه مباحث را آيات و روايات گهربار تشكيل مىدهند كه از معدن وحى و عصمت استخراج شدهاند. در خلال بحثها خوشهچين عالمان متخلّقى بودهايم كه خود آيينه تمام نماى فضائل بودهاند.در اين كتاب، بيست عنوان اخلاقى به رشته تحرير آمده كه گرچه همه عناوين، هم سنگ يكديگر نيستند، ولى جملگى در اين نقطه اشتراك دارند كه سبب تقويت يك يا چند خلق نيكوى ديگر مىشوند و تقويت آنها بخش مهمى از اخلاق اسلامى را تامين مىكند و به همين دليل «اصل» ناميده مىشوند.
لازم به يادآورى است كه كتاب حاضر به شكل كلاسيك تدوين يافته و براى تدريس در يك ترم آموزشى، اردوهاى بيست روزه و كلاسهاى تابستانى بسيار مناسب است و مخاطبان آن نيز در حد ديپلم مىباشند.
مركز تحقيقات اسلامى
نمايندگى ولى فقيه در سپاه
|