تفسير وحدت‏
در فرهنگ اهل‏بيت عليهم‏السلام وحدت، معناى خاصّ خود را دارد و آن، يكدلى و هماهنگى بر گرد حق و تمركز همه نيروها براى تحكيم و بر پايى حق و نابودى باطل است؛ آنان كه سخن ياوه مى‏گويند و از حق روى گردانند، گر چه اكثريت جامعه را هم تشكيل دهند، تفرقه افكن و ضد وحدت محسوب مى‏شوند و آنان كه سنگ حق را به سينه مى‏زنند و از
باطل گريزانند، وحدت آفرين و مخالف تشتّت و تفرقه‏اند گرچه تعدادشان از انگشتان دست هم تجاوز نكند؛ اميرمؤمنان صلوات اللّه عليه مى‏فرمايد:
«الْجَماعَةُ اهْلُ الْحَقّ وَ انْ كانُوا قَليلًا وَ الْفُرْقَةُ اهْلُ الْباطِلِ وَ انْ كانُوا كَثيراً» «1» جماعت (و مركزيت) اهل حق هستند گر چه اندك باشند و تفرقه افكنان اهل ياوه‏اند گر چه فراوان باشند.
و منظور رسول اكرم صلى الله عليه و آله كه فرمود:
«... انَّ الْجَماعَةَ رَحْمَةٌ وَ الْفُرْقَةُ عَذابٌ» «2»
اين است كه اهل حق، جماعت اصلى است و باطل گرايان، وحدت شكن اند. همان هايى كه قرآن مجيد، رسول اكرم صلى الله عليه و آله را از آنان جدا كرده و فرموده است:
«انَّ الَّذينَ فَرَّقُوا دينَهُمْ وَ كانُوا شِيَعاً لَسْتَ مِنْهُمْ فى‏ شَىْ‏ءٍ» «3»
كسانى كه آيين خويش را پراكنده ساختند و گروه گروه شدند، تو هيچ رابطه‏اى باآنان ندارى.و ضمن مشرك خواندن تفرقه افكنانى كه روى هوا و هوس و دنيا پرستى، انشعاب دينى ايجاد مى‏كنند، به مسلمانان هشدار مى‏دهد كه به‏ هوش باشند و در چنين گردابى، غرق نگردند:
«... وَ لا تَكُونُوا مِنَ الْمُشْرِكينَ* مِنَ الَّذينَ فَرَّقُوا دينَهُمْ وَ كانُوا شِيَعاً ...» «1»
از مشركان‏نباشيد؛ ازكسانى كه دين‏خودرا پراكنده‏ساختند و دسته‏دسته‏شدند.
عزلت از غير خوش آيد نه ز يار
دامن صحبت ياران مگذار

يار از يار كند كسب كمال
يار از يار برد جاه و جلال‏

يار با يار به هم جان و تن اند
سخت پيوند چو روح و بدن اند

تن ز جان زندگى‏آموز بود
جان به تن بندگى اندوز بود

تن بى جان چه بود؟ مردارى
جان بى تن كه بود؟ بيكارى «2»