پيامدهاى پيمان‏شكنى‏
به همان اندازه كه در مورد وفادارى به عهد و پيمان تأكيد شده، از پيمان‏شكنى و بى‏وفايى نكوهش شده است. قرآن كريم بيشترين زيان ناشى از پيمان شكنى را متوجّه شخص پيمان شكن مى‏داند و مى‏فرمايد:
«فَمَنْ نَكَثَ فَانَّما يَنْكُثُ عَلى‏ نَفْسِهِ» «1»
هر كس پيمان‏شكنى كند، در حقيقت به زيان خويش پيمان‏شكنى كرده است.
سلب اعتماد عمومى، آفت ديگر پيمان شكنى است؛ احساس اعتماد متقابل، پشتوانه محكمى براى فعّاليّتهاى هماهنگ اجتماعى و همكارى‏هاى وسيع مردمى است و روزى كه وفاى به عهد از ميان جامعه بشرى رخت بربندد و پيمان‏ها يكى پس از ديگرى شكسته شود، سرمايه بزرگ اعتماد عمومى به غارت خواهد رفت و جامعه به ظاهر متشكّل، به اجزايى پراكنده و ناتوان تبديل خواهد شد، حضرت على عليه السلام فرمود:
«لا تَعْتَمِدْ عَلى‏ مَوَدَّةِ مَنْ لا يُوفى‏ بِعَهْدِهِ» «2»
بر دوستى كسى كه به عهد و پيمان خود وفا نمى‏كند، اعتماد مكن.

پير پيمانه كِش من كه روانش خوش باد
گفت پرهيز كن از صحبت پيمان شكنان «3»
شخص پيمان شكن علاوه بر اينكه در دنيا از ارزش و اعتبار خود مى‏كاهد و طورى خوار مى‏شود كه نه دشمن از او حساب مى‏برد و نه دوست مى‏تواند روى پيمان‏هاى او حساب كند، در آخرت نيز گرفتارى‏هاى بزرگى در پيش دارد و جايگاه بسيار بدى در جهنّم در انتظار او است. حضرت على عليه السلام فرمود:
«انَّ فِى النَّارِ لَمَدينَةٌ يُقالُ لَهَا الْحَصينَةُ، افَلا تَسْئَلُونى‏ ما فيها؟ فَقيلَ لَهُ ما فيها يا اميرَ الْمُؤْمِنينَ؟ قالَ فيها ايْدِى النَّاكِثينَ» «1»
همانا در جهنّم شهرى است كه به آن حصينه (دژ مستحكم) مى‏گويند. آيا از من نمى‏پرسيد كه در آن شهر چيست؟ سؤال شد، اى امير مؤمنان در آن شهر چيست؟
فرمود: دست‏هاى پيمان‏شكنان!
شايد اشاره به «دستها» در سخن آن حضرت اشاره‏اى باشد به اينكه اغلب پيمان‏ها با قرار گرفتن دست‏هاى طرفين در يكديگر منعقد مى‏شود، يا اينكه بيشتر پيمانها به سبب دست مهر يا امضا مى‏شود و عهد شكنى نيز معمولًا توسط دست انجام مى‏گيرد. (البته در اينجا كلمه دست را آورده و كل وجود پيمان‏شكن را اراده كرده است؛ يعنى آن دژ محكم، جايگاه پيمان‏شكنان است.)