درس هيجدهم: وفا به عهد

وفادارى به وعده و پيمان، ريشه در سرشت و فطرت انسان‏ها داشته و نيازمند آموزش و فراگيرى نيست و تعاليم انبيا و ديگر مربّيان الهى، تلاشى در جهت پرورش و شكوفا سازى اين استعداد و بيان قوانين و حدود آن و پيامدهاى بى‏وفايى و پيمان‏شكنى است. وفاى به عهد در منابع اسلامى مورد تأكيد زياد واقع شده و شايد كمتر حكمى را بتوان يافت كه دامنه اجراى آن تا اين اندازه گسترش داشته باشد. خداوند متعال، در قرآن كريم از سويى خود را با وفاترين با وفايان عالم معرّفى مى‏كند:
«وَ مَنْ اوْفى‏ بِعَهْدِهِ مِنَ اللَّهِ» «1»
چه كسى به پيمانش پايبندتر از خداست؟
از سوى ديگر، بارها بندگان مؤمن خويش را به وفادارى و پايبندى به تعهّداتشان دعوت كرده، از نقض عهد و بى‏وفايى بازمى‏دارد.
خداوند در آيه‏اى ضمن بيان نشانه‏هاى اولوا الالباب (خردمندان حقّ جو) قبل از هر چيز، روى وفا به عهد و ترك پيمان شكنى انگشت نهاده، مى‏فرمايد:
«الَّذينَ يُوفُونَ بِعَهْدِ اللَّهِ وَ لا يَنْقُضُونَ الْميثاقَ» «2»
آنها كسانى هستند كه به عهد الهى وفا مى‏كنند و پيمان را نمى‏شكنند.
و در آيه ديگرى طىّ يك دستور كتبى، وفادارى به هر پيمانى را از مؤمنان مى‏خواهد:
«يا ايُّهَا الَّذينَ امَنُوا اوْفُوا بِالْعُقُودِ» «1»
اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد، به پيمانها وفا كنيد.
اين آيه شامل همه پيمان‏ها اعمّ از الهى، انسانى، سياسى، اقتصادى، نظامى، اجتماعى و ... مى‏شود و مفهوم بسيار وسيعى دارد كه ناظر به تمام جنبه‏هاى فكرى و عملى زندگى انسان است.
رسول اكرم صلى الله عليه و آله نيز وفا به عهد را از شرايط اساسى ايمان مى‏داند و تخطّى از آن را در حكم بى‏دينى و بى‏ايمانى شمرده، مى‏فرمايد:
«لا دينَ لِمَنْ لا عَهْدَ لَهُ» «2»
آن كس كه به پيمانش وفادار نيست، دين ندارد.