5. قناعت‏
قناعت در لغت يعنى «اكتفا به اندك و راضى شدن به سهم خود» «2» و در اصطلاح علم اخلاق، عبارت است از «ملكه‏اى نفسانى كه سبب مى‏شود انسان از ثروت به‏قدر ضرورت و نياز اكتفا كند و در پى فزون‏طلبى، خود را به زحمت نيندازد.» «3»قناعت در مقام مصرف معنا پيدا مى‏كند، نه در مقام كار و درآمد و سرمايه‏گذارى و توليد؛ يعنى اگر كار و درآمد و سرمايه‏گذارى و توليد انسان بيش از نياز و كفاف شخصى باشد، نه تنها اشكالى ندارد، بلكه چه بسا مورد تشويق شرع مقدس و مطابق با سيره ائمه به خصوص اميرالمؤمنين (ع) است.پيامبر اكرم (ص) فرمود: «طُوبى‏ لِمَنْ هُدِىَ لِلْاسْلامِ، وَ كانَ عَيْشُهُ كَفافاً بِهِ» «4»خوشا به‏حال كسى‏كه به دين اسلام هدايت يابد و معاش زندگى‏اش درحد كفاف نيازهاى او باشد.امير مؤمنان على (ع)، قناعت را نعمتى خدادادى دانسته، مى‏فرمايد:
«اذا ارادَ اللَّهُ بِعَبْدٍ خَيْراً الْهَمَهُ الْقَناعَةَ فَاكْتَفى بِالْكَفافِ وَاكْتَسى‏ بِالْعَفافِ» «5»هرگاه خدا بخواهد به بنده‏اى خير دهد، قناعت را به او الهام مى‏كند. چنين بنده‏اى به‏قدر كفاف بسنده مى‏كند و با لباس عفاف خود را مى‏پوشاند.يعنى چشم به مال ديگران نمى‏دوزد و به‏سوى ديگران دست نمى‏يازد.