6. مبانى شهادت‏طلبى‏
صاحب هر انديشه و عملى نمى‏تواند، حركتها، فعّاليتها و جهت‏گيريهاى مبارزاتى و رزمى خود را شهادت‏طلبانه دنبال كند؛ زيرا شهادت‏طلبى بر مبناى سلسله اصول فكرى و عملى استوار است و تنها كسانى مى‏توانند به آن مرحله دست يابند، كه پايه‏هاى آن را مستحكم ساخته باشند. آن پايه‏ها عبارتند از:الف. ايمان مذهبى: اين تنها عاملى است كه مى‏تواند بشر را زير نفوذ واقعى خود قرار دهد و به حيات آدمى بهجت و تحرّك بخشد و جهت تازه و مثبت دهد و در ضميرش انقلابى ايجاد كند به وى امنيت درونى و عشق و اميد داده و اضطرابها و نگرانيها و دلهره‏ها را از او بزدايد. «1»چنين كسى باكى ندارد كه به مرگ برسد و يا مرگ سراغ او بيايد و اين وعده محتوم و قطعى خداوند است: «مَنْ كانَ يَرْجُوا لِقاءَ اللَّه فَانَّ اجَلَ اللَّهِ لَاتٍ» (عنكبوت: 5)هركس كه به ديدار خداوند اميدوار باشد، [بداند كه‏] وقت [ديدار] خداوند به يقين آمدنى است.حضرت امام حسين (ع) در روز عاشورا پس از نماز صبح، خطابه كوتاهى ايراد نمود و در آن چنين فرمود:اندكى صبر و استقامت كنيد، مرگ جز پلى نيست كه شما را از ساحل درد و رنج به ساحل سعادت و كرامت و بهشتهاى وسيع عبور مى‏دهد. «2»ب. شايستگى عملى: شهادت‏طلبى، جايگاه رفيعى است كه نيل به آن، براى هركس به‏سادگى ممكن نيست. انسان مؤمن براى آنكه بتواند به‏اين اندازه ازاعتلاى روحى برسد كه كشته شدن در راه معبود را چون شربتى گوارا تلقّى كند، لازم است پيشاپيش، خود را براى پذيرش مرگ عادى آماده‏كند؛ بدين‏معنا كه درانجام دادن واجبات و پرهيز از محرمات بكوشد كه هر لحظه‏اى كه اجلش فرارسيد، براى آينده پس از مرگ خود احساس نگرانى نكند؛ چنان‏كه حضرت‏على (ع) مى‏فرمايد:
«فَاتَّقُوا اللَّهَ عِبادَاللَّهِ وَ بادِرُوا اجالَكُمْ بِاعْمالِكُمْ» «1»اى بندگان خدا از [نافرمانى‏] خدا بپرهيزيد و با اعمال نيك خود بر اجلهاتان پيشى گيريد.حضرت امام سجّاد (ع) نيز مى‏فرمايد: «انَّمَا الْاسْتِعْدادُ لِلْمَوْتِ تَجَنُّبُ الْحَرامِ وَ بَذْلُ النَّدى‏ فِى الْخَيْرِ» «2»آمادگى براى مرگ، پرهيز از كارهاى حرام و دست و دل باز بودن در نيكوكارى است.وقتى با احراز شايستگى‏هاى عملى مسئله مرگ براى آدمى حل شد، او شايستگى گام برداشتن در ميدانى وسيع‏تر (شهادت طلبى) را پيدا مى‏كند. امام على (ع) در اين باره مى‏فرمايد: «وَاللَّهِ لَابْنُ ابى‏ طالِبٍ آنَسُ بِالْمَوْتِ مِنَ الطِّفْلِ بِثَدْىِ امِّهِ» «3»به خدا سوگند! علاقه فرزند ابوطالب به مرگ از علاقه طفل شيرخوار به پستان مادر بيشتر است.امام حسين (ع) در هنگام خروج از مكّه ضمن خطابه‏اى مى‏فرمايد: «وَ ما اوْلَهَنى‏ الى‏ اشْتِياقِ اسْلافى‏ اشْتِياقَ يَعْقُوبَ إلى‏ يُوسُفَ» «4»و من به ديدار نياكانم آنچنان اشتياق دارم [درست‏] مانند اشتياق يعقوب به ديدار يوسف.ج. بينش و درك صحيح: معرفت و بصيرت قلبى، ايمان مذهبى افراد را از خرافات، جمود فكرى و تعصّب كوركورانه دور نگه مى‏دارد از اين رو، اگر روحيه شهادت‏طلبى با بينش و آگاهى همراه نباشد، ممكن است به نيروى توفنده‏اى زودگذر و باطل‏گرا مبدّل شده انسان را در مجارى باطل قرار دهد. نمونه‏اش را در خوارج صدر اسلام و بعد به گونه‏هاى مختلف ديديم و هنوز هم شاهديم. آنها هم ايمان مذهبى داشتند و هم اهل تهجّد و قرآن بودند، ولى چون در دين خود بصيرت كامل نداشتند، شهادت را در ميدان جنگ با اميرمؤمنان مى‏جُستند؛ چرا كه در باورهاى مكتبى خود به مرحله يقين نرسيده بودند. امام باقر (ع) مى‏فرمايد: «وَ لا نُورٌ كَنُورِ الْيَقينِ» «5»نورى همانند نور يقين وجود ندارد.اين گروه ره‏گُم‏كردگانى بودند كه در دل تاريكى «شاهراه» مى‏جُستند. امام صادق (ع) مى‏فرمايد: «الْعامِلُ عَلى‏ غَيْرِ بَصيرَةٍ كَالسَّائِرِ عَلى‏غَيْرِ الطَّريقِ فَلاتَزيدُهُ سُرْعَةُ السَّيْرِ الَّابُعداً» «1»آن‏كه كارى را بدون بصيرت [و آگاهى لازم‏] انجام دهد، همانند كسى است كه در بيراهه گام نهد.تند رفتن جز دور شدن (از مقصد) نتيجه ديگرى ندارد.