1. معناى لغوى و اصطلاحى نظم‏
نظم در لغت به معناى رشته مرواريد، آراستن، چيزى را به چيزى پيوستن، بر پا داشتن و ترتيب دادن كار آمده است. «1» انضباط نيز به‏معناى نظم و انتظام، ترتيب و درستى، عدم هرج و مرج، سامان‏پذيرى و آراستگى است «2» و دراصطلاح نظامى به‏معنى «پيروى كامل از دستورهاى نظامى». «3»گفتنى است كه هر كارى نظم خاصى را مى‏طلبد و هر فرد و گروهى برنامه‏اى مخصوص به خود دارد كه ممكن است به كار گروه ديگر نيايد؛ چنان‏كه حضرت امير (ع) وظيفه رهبر را نصيحت مردم و پرداخت حقوق و تعليم و تربيت مى‏داند و وظيفه مردم را وفادارى به رهبرى، خيرخواهى، پذيرفتن دعوت و اطاعت از دستورات او برمى‏شمرد. «4»