خاستگاه شجاعت
بى شك، شجاعت از شريفترين ملكات نفسانى است. كسى كه اين صفت را ندارد، فاقد مهمترين ويژگىهاى انسانى است. دلاورى و دليرمردى با قوّت دل، شكوفه مىزند و با طهارت و تزكيه نفس به كمال مىرسد و در ميدان جنگ به ثمر مىنشيند. آنان كه از بزرگوارى و عزت نفس بى بهرهاند، چون گياهى سست، با هر بادى مىلرزند، ولى آنان كه از قوّت قلبى و عزّت نفس برخوردارند، در صحنههاى نبرد، چون كوه استوارند و تزلزلى در آنان پديد نمىآيد و تهديد و رعد و برق سلاح دشمن ذرّهاى از توان روحى آنان نمىكاهد. امام على عليه السلام اين صفت خود را چنين تعريف مىكند:اگر همه عالم شمشير كشند و پشت به پشت يكديگر دهند و به من يورش آورند، به حال من سرمويى تفاوت نمىكند. «2»شجاعت از عزّت نفس برمى خيزد، چنان كه جبن از ضعف نفس. پس، انسان هر قدر از عزت نفس برخوردار باشد و از ذلّت دورى بجويد، به همان مقدار دليرى خود را به منصه ظهور مىرساند؛ چنان كه امام صادق عليه السلام مىفرمايد: «جُبِلَتِ الشَّجاعَةُ عَلى ثَلاثَةِ طَبائِعَ ... وَ الْا نْفَةِ مِنَ الذُّلِّ» «3»شجاعت بر سه خصلت سرشته شده است كه [عزت نفس و] ننگ داشتن از ذلت يكى از آنهاست.
دليرمردان و شجاعان، دل به تحقير و ذلت نمىسپارند، زبان خود را از گفتار ذلت باز مىدارند و پيوسته مىكوشند تا چيزى بر خلاف مروّت و جوانمردى، نگويند. عباس بنعلى عليه السلام در روز عاشورا در حالى كه دست راستش قطع شده بود، با كمال شجاعت، به نبرد ادامه مىداد و شمشير زنان و رجزگويان، به پيش مىتاخت و در يك لحظه با صداى رسا اين رجز را مىخواند كه حاكى از هدف عالى، همّت بلند و عزت نفس وى بود:به خدا سوگند، گر چه شما دست راستم را قطع كرديد، ولى همچنان از دين و پيشواى صادقم و از نوه پيامبر پاك و امين دفاع خواهم كرد. «1»
|