درس شانزدهم: عجب‏

واژه «عُجب» به معناى خويشتن بينى و خشنودى از كردار خود است. «1» و علماى اخلاق آن را چنين تعريف كرده‏اند: «بزرگ دانستن خويش به خاطر صفت كمالى كه براى خود در نظر مى‏گيرد، خواه واقعاً آن صفت را داشته يا فاقد آن باشد و خواه چنين صفتى كمال باشد يا نباشد.» «2»نعمت‏هاى الهى، اعمال صالح، گفتار نيكو، خصلت‏هاى پسنديده و هر خير و خوبى‏اى كه در زندگى انسان هست، در حقيقت همه از خداست. از اين رو، انسان نبايد بر خود ببالد و خويشتن را بزرگ بشمارد. البته، اگر با ديدن هر نعمتى، به ياد منعم حقيقى افتد و از او تشكر كند و از اين كه مورد لطف و مرحمت او قرار گرفته خشنودى كند، اين سرور و خوشحالى، عجب و مذموم نيست.عجب يكى از بدترين رذايل اخلاقى است كه در دل هر كسى ريشه بدواند، او را از تكامل و رشد باز مى‏دارد و از انسانيت و سعادت مى‏اندازد. از اين رو پيشوايان معصوم، آن را نكوهش كرده‏اند تا پيروان واقعى‏آنان، دل خويش را به آن نيالاند و از سرانجام شومش بر حذر باشند. رسول اكرم صلى الله عليه و آله در نكوهش عجب مى‏فرمايد:
«ثَلاثٌ مُهْلِكاتٌ شُحٌّ مُطاعٌ وَ هَوًى مُتَّبَعٌ وَ اعْجابُ الْمَرْءِ بِنَفْسِهِ» «3»سه چيز نابود كننده است؛ بخل ورزيدن و دنبال هوس رفتن و از خود خشنود شدن.اميرمؤمنان- صلوات اللّه عليه- نيز آن را از دام‏هاى شيطانى شمرده، به مالك اشتر مى‏نويسد: «.. ايَّاكَ وَ الْاعْجابَ بِنَفْسِكَ وَ الثِّقَةَ بِما يُعْجِبُكَ مِنْها وَ حُبَّ الْاطْراءِ فَانَّ ذلِكَ مِنْ اوْثَقِ فُرَصِ الشَّيْطانِ فى‏ نَفْسِهِ لِيَمْحَقَ ما يَكُونُ مِنْ احْسانِ الُمحْسِنينَ» «1»از خودپسندى و خودبينى و اين كه دوست بدارى تو را بستايند بپرهيز كه اين از بهترين فرصت‏هاى شيطان است تا نيكى نيكوكاران را نابود سازد.