راههاى حفظ اسرار
پس از روشن شدن ضرورت حفاظت اطلاعات طبقهبندى شده نظامى و عوامل افشاى راز، راههاى رازدارى را به طور اختصار بيان مىكنيم:
1- گزينش افراد امين: بهترين راه حفاظت اسرار، انتخاب افراد شايسته و امانتدار است. پرسنل نظامى به طور عموم و مسؤولين اسناد طبقهبندى شده، به طور خصوص، بايد امانتدار و مورد اعتماد و به تشكيلات و كار تشكيلاتى خود، سخت مؤمن باشند تا راز و رمز آن را از بيگانگان محفوظ دارند.در اين باره سخنان اميرمؤمنان عليه السلام بهترين رهنمود است كه مىفرمايد:
«وَ لا تُودِعَنَّ سِرَّكَ الَّا عِنْدَ كُلِّ ثِقَةٍ» «1»رازت را جز به فرد مورد اطمينان مسپار. «وَ لا تُودِعَنَّ سِرَّكَ مَنْ لا امانَةَ لَهُ» «2»رازت را به كسى كه امانتدار نيست، مسپار.افراد امين و باوفا، تمام تلاش خود را در نگهدارى اسناد محرمانه به كار مىبرند و به هيچ وجه حاضر به افشاى آن نيستند، گر چه جان خويش را نيز بر سر آن نهند. در نهضت مقدس عاشورا، پيك امينى به نام «قيس بن مسهّر صيداوى» با پيامى از حضرتامامحسين عليه السلام راهى كوفه شد، ولى پيش از رسيدن به كوفه در دست دشمن گرفتار آمد. قيس، كه خود را اسير دشمن يافت و رسانيدن پيام امام را غير ممكن ديد، پيش از آنكه پيام آن حضرت به دست مأموران دشمن بيفتد، آن را در دهان گذاشت و بلعيد و پس از تحمل شكنجههاى طاقت فرسا به شهادت رسيد. «3»
2- آگاه شدن از فوايد رازدارى: ناآگاهى از اهميّت رازدارى و توجّه نكردن به فوايدحياتى آن، ممكن است زمينه افشاى اسرار را فراهم كند. براى جلوگيرى از آن، بايد افراد را از اهميّت اسرار و اطلاعات نظامى آگاه كرد. اگر افراد از آثار رازدارى آگاه شوند، اسرار را افشا نمىكنند. در اين جا به برخى از اين آثار اشاره مىكنيم:امير مؤمنان عليه السلام مىفرمايد: «جُمِعَ خَيْرُ الدُّنْيا وَ الْاخِرَةِ فى كِتمانِ السِّرِّ وَ مُصادَقَةِ الْاخْيارِ» «1»خير دنيا و آخرت، در پنهان داشتن راز و دوستى با نيكان گرد آمده است.نيز مىفرمايد: «سِرُّكَ سُرُورُكَ انْ كَتَمْتَهُ، وَ اْن اذَعْتَهُ كانَ ثُبُورُكَ» «2»
رازت را اگرپنهان دارى موجب شادمانى است، و اگر آشكارسازى موجب اندوهناكى.همچنين مىفرمايد: «مَنْ كَتَمَ سِرَّهُ كانَتِ الْخِيَرَةُ بِيَدِهِ» «3»هر كس رازش را پنهان دارد، خير و نيكى به دست اوست.امام كاظم عليه السلام نيز مىفرمايد: «احْفَظْ لِسانَكَ تَعِزَّ» «4»زبانت را بازدار تا عزّت يابى.
3- آگاهى از زيانهاى افشاى راز: آگاهى از زيانهاى افشاى راز نيز مكمّل بند «2» است و نگاهى به خسارتهاى افشاى راز، هر انسان عاقلى را وا مىدارد كه از آن دورى جويد. برخى از اين زيانها بدين قرار است:* از ميان رفتن امنيّت: اميرمؤمنان عليه السلام در اين باره مىفرمايد: «لا يَسْلُمُ مَنْ اذاعَ سِرَّهُ» «1»كسى كه رازش را فاش سازد، سالم نمىماند.
همچنين مىفرمايد: «لا حِرْزَ لِمَنْ لا يَسَعُ سِرَّهُ صَدْرُهُ» «2»كسى كه سينهاش گنجايش رازش را نداشته باشد، پناهى ندارد.اين موضوع روشنتر از آن است كه نياز به توضيح افتد؛ چرا كه آشكار ساختن اسناد و اطلاعات محرمانه، امكان آن را در اختيار دشمن مىگذارد كه با آگاهى كامل از وضعيت نظامى، اقتصادى، سياسى و غيره، همه خاكريزهاى ما را فتح كرده، زندگى را برايمان غير ممكن سازد.
* ذلّت و خوارى: افشاى اسرار، در واقع همسو شدن با دشمن در به خوارى كشانيدن نيروهاى خودى است؛ زيرا دشمن به وسيله اطلاعات به دست آمده بهتر و سريعتر مىتواند ما را از هستى ساقط كند. حضرت امام كاظم عليه السلام پس از توصيه به رازدارى مىفرمايد: «وَ لا تُمَكِّنِ النَّاسَ مِنْ قِيادِ رَقَبَتِكَ فَتَذِلَّ» «3»زمام گردن [اسرار] خويش را به دست مردم مسپار كه خوار خواهى شد.
* اسارت و بيچارگى: افشاى اطلاعات و اسناد محرمانه، به منزله امضاى سند اسارت و بيچارگى كشور است. مولاى متّقيان عليه السلام در اين باره مىفرمايد: «سِرُّكَ اسيرُكَ فَانْ افْشَيْتَهُ صِرْتَ اسيرَهُ» «4»راز تو اسير تو است، و چون افشايش كنى، تو اسير آنى.به عبارت ديگر، شخص، اسير كسى است كه از آن راز، آگاهى يافته است. تاريخ، فراوان به ياد دارد كه ملّتى به سبب آشكار شدن اطلاعات و اخبار محرمانه و طبقهبندى شده، سالها ننگ و رنج اسارت را تحمّل كرده و با بيچارگى و بدبختى سوخته و ساخته است.
* شرّ و بدى: اميرمؤمنان عليه السلام بدىها و بديمنى ملّت را در فاش ساختن اسرار و دوستى با اشرار دانسته و فرموده است: «جُمِعَ الشَّرُّ فِى الْاذاعَةِ وَ مُؤاخاةِ الْاشْرارِ» «1»
شرّ [دنيا و آخرت] در افشاگرى و دوستى با بدان گرد آمده است.
* ايمان و تقوا: راه چهارم حفظ اسرار، ايمان و تقواى الهى است. انسان مؤمن و باتقوا هرگز به خود اجازه نمىدهد كه اسرار كشور خويش را فاش سازد و به دين و دنياى هموطنان و همكيشان خود آسيب رساند. او به خدايى ايمان دارد كه بر كردار و گفتار بندگان خويش، حاضر و ناظر است و روز جزايى را در نظر دارد كه به كار نامه عمل او رسيدگى شده، مورد بازخواست قرار مىگيرد و معقتد به قرآنى است كه مىفرمايد: «ما يَلْفِظُ مِنْ قَوْلٍ الَّا لَدَيْهِ رَقيبٌ عَتيدٌ» «2»هيچ كلامى نمىگويد، مگر آن كه در كنار او مراقبى حاضر است.اين مأمور نامرئى خداوند، همه گفتار و كردار او را براى پرسش روز واپسين ضبط مىكند و چه كسى مىتواند در برابر زيانهاى ناشى از افشاى اسرار مردم، چون به يغما رفتن منابع كشور، ريخته شدن خون بىگناهان، به خطر افتادن جان، مال و ناموس مسلمانان، آسيب ديدن حكومت اسلامى و ... جوابگو باشد؟! افراد با تقوا و مؤمن با دلهره و نگرانى از سرنوشت شوم و وحشتناكى كه در انتظار افراد خائن و بى ظرفيت است، شعار زيباى «كم گوى و گزيده گوى» را مدار زندگى خويش قرار داده، همواره سنجيده و فهميده لب به سخن مىگشايند تا دچار انحراف، خيانت و در نتيجه، گرفتار عذاب الهى و شرمندگى ابدى نشوند.
|