سيره علوى
مولى الموحدين على عليه السلام، پس از رهبر عظيمالشأن اسلام صلى الله عليه و آله عالىترين الگوى مديريت اسلامى در همه ابعاد است. آن بزرگوار، خود در مواقع لازم قاطع، و يا ملايم برخورد مىكرد و از كارگزاران خود نيز مىخواست كه چنين باشند و خود، بهترين اسوه اين ميدان بود. آنچه در زير مىخوانيد، نمونههاى اندكى از سيره آن امام بر حق است.
1- امام از سوى رسول اكرم صلى الله عليه و آله به سوى يمن اعزام شد تا ضمن حل و فصل امور آن سامان، معارف دين را نيز به مردم بياموزد، وقتى خبر عزيمت پيامبر صلى الله عليه و آله به سفر حج به يمن رسيد، امير مؤمنان عليه السلام نيز همراه ياران خود راهى مكه شده در نزديكى مكه، براى امر مهمّى به تنهايى خدمت پيامبر صلى الله عليه و آله رسيد و سپس به كاروان خود بازگشت تا به اتفاق، وارد شهر شوند. در اين اثنا مشاهده كرد كه برخى از اهل كاروان از پارچههاى بيتالمال به عنوان لباس احرام استفاده كردهاند، امام با قاطعيت دستور جمعآورى پارچهها را صادر كرد و آنها را بستهبندى كرد و در جاى خود قرار داد. همراهان امام كه اين تصميم را خوش نداشتند، نزد پيامبر صلى الله عليه و آله زبان به شكوه از على عليه السلام گشودند. پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله به دفاع از امام برخاست و فرمود: «ديگر نبينم كسى درباره على عليه السلام شِكوه كند! او دراجراى امر خدا قاطع است و در دين خود اهل سازش نيست!» «1»
اما از سوى ديگر، در زمان خلافت همين امام عليه السلام عسل فراوانى از منطقه همدان آوردند، آن حضرت دستور داد يتيمان را گرد آورند و به آنان اجازه داد كه از مشكهاى عسل هر قدر دوست دارند بخورند و خود، عسلها را با پيمانهاى ميان مردم تقسيم مىكرد. از آن حضرت سؤال شد كه چرا به يتيمان چنين امتيازى داده است؟ در پاسخ فرمود: «امام و رهبر جامعه، پدر يتيمان است ...!» «2»
2- در روزهاى اوّل خلافت امام، عمرو عاص شبانه با امام ملاقات كرد و كارى خصوصى داشت. آن حضرت بى درنگ چراغ بيتالمال را خاموش كرد تا سوخت آن، صرف گفتگوى شخصى نشود. «3» امّا در موارد ديگرى، گاه به يك نفر روستايى، تا هزار سكّه، كمك مىكرد. «4»از سخنان امام على عليه السلام قبل از ضربت خوردن برمىآيد كه آن سردار سلحشور مىدانست ابن ملجم مرادى قاتل او خواهد شد، امّا به او مهربانى مىكرد و پس از ضربت خوردن از دست آن نابكار، باز هم به فرزندانش سفارش كرد كه با او مدارا كنند، به او آب و غذا بدهند و در صورت قصاص، بيش از يك ضربه به او نزنند. «5» اينگونه رفتار در حالى بود كه آن امام همام، در جنگهاى صدر اسلام شركت فعّال داشت و بسيارى از قهرمانان و دلاوران مشرك را به هلاكت رسانده بود.اين بخش را با سفارشى از آن امام پرصلابت و مهربان به پايان مىبريم كه به يكى از فرماندارانش به نام «حذيفة بن يمان» مىنويسد: «... وَ آمُرُكَ بِالرِّفْقِ فى امُورِكَ وَاللّينِ وَالْعَدْلِ فى رَعِيَّتِكَ» «6»به تو فرمان مىدهم كه در كارهايت، در برخورد با مردم، با مدارا و نرمى و عدالت رفتار كنى.
|