مرز عفو و انتقام‏
بديهى است همان‏گونه كه انتقام‏گيرى در همه جا و از همه كس، و به‏خصوص در مواردى كه قانونى براى مجازات متخلّف وجود دارد، كارى ناپسند و زيان‏آور است، عفو و گذشت نيز در همه جا پسنديده و كارساز نيست و مدير بايد با درايت خاصّى مرز اين دو را تشخيص دهد و هر يك را در جاى مناسب، اعمال كند. قدر مشتركى كه به عنوان ملاك كلى عفو و انتقام مى‏توان تعيين كرد، «ميزان تأثيرگذارى مثبت در فرد مجرم» است؛ به اين معنا كه بايد روحيه و قابليت مجرم را سنجيد؛ و تنها در صورتى از جرم او درگذشت كه عفو و گذشت، او را متنبّه كرده، از ارتكاب خلاف بازدارد. در غير اين صورت، چاره‏اى جز برخورد قاطع باقى نمى‏ماند. امير مؤمنان عليه السلام در اين باره مى‏فرمايد: «الْعَفْوُ عَنِ الْمُقِرِّ لا عَنِ الْمُصِرِّ» «1»گذشت از كسى كه به گناه اقرار دارد پسنديده است نه از كسى كه بر آن اصرار دارد.
بنابراين بهتر است كه مدير در موارد زير روش عفو و گذشت را در پيش بگيرد:
1- خطا از روى نادانى يا اشتباه و غير عمدى صورت گرفته باشد.
2- مجرم در حق شخص مدير كوتاهى كرده باشد نه در حق سازمان يا همكاران ديگر.
3- خطاكار از كرده خود، سخت پشيمان بوده و آهنگ تكرار آن را ندارد.
4- بخشيدن او سبب تنبّه و دگرگونى روحى او و ديگر همكاران گردد.
5- خطا از كارمند خوشنام، خوش‏سابقه، بزرگوار و شريفى سر زده كه بخشيدن او
بيش از تنبيه او را مى‏سازد؛ بر عكسِ انسان پستى كه عفو سبب جرأت او مى‏شود؛ چنان كه امير مؤمنان عليه السلام مى‏فرمايد: «الْعَفْوُ يُفْسِدُ مِنَ اللَّئيمِ بِقَدْرِ ما يُصْلِحُ مِنَ الْكَريمِ» «1»عفو و بخشش به همان اندازه كه انسان بزرگوار را اصلاح مى‏كند، انسان پست را تباه مى‏سازد.