سيره رسول خدا صلى الله عليه و آله‏
همه ابعاد زندگى رسول اكرم صلى الله عليه و آله، براى هميشه اسوه همه انسان‏هاست، آن بزرگوار در جايگاه رهبرى و مديريت و موضوع مورد بحث نيز، سرمشقى نيكو ارائه فرموده كه گوشه‏اى از آن را زينت‏بخش اين صفحات مى‏كنيم.- رهبر عظيم الشأن اسلام، عدالت را در عالى‏ترين شكل ممكن اجرا كرد و بايد به جرأت گفت كه هيچ رهبرى در اين كار به پاى آن حضرت نمى‏رسد. ابو سعيد خدرى گويد: روزى رسول اكرم صلى الله عليه و آله مشغول تقسيم غنايم جنگى بود كه فردى (منافق) از قبيله تميم گفت: «اى پيامبر! در تقسيم اين اموال، عدالت بورز!» پيامبر رحمت با سعه صدر فرمود: «وَيْحَكَ وَ مَنْ يَعْدِلُ اذا لَمْ اعْدِلْ» «2»واى بر تو! اگر من عدالت نورزم، ديگر چه كسى عادل خواهد بود؟پاسخ دندان‏شكن رسول خدا صلى الله عليه و آله به آن منافق، شعار و خودستايى و يا براى ساكت كردن آن مرد نبود، بلكه بيان حقيقتى بود كه همه عملكرد آن حضرت، گواه آن بود و تاريخ هرگز به ياد ندارد كه كمترين ستمى از سوى رهبر اسلام به كسى شده باشد.- زنى از قبيله بنى مخزوم، مرتكب سرقت شد و طبق دستور قرآن بايد حدّ بر او جارى مى‏شد، سران قبيله، اسامة بن زيد رابه شفاعت نزد پيامبر صلى الله عليه و آله فرستادند. آن حضرت پس از اطلاع از مضمون پيام، فرمود: «اى اسامه! نبينم كه درباره تعطيلى حدّى ازحدود خداوند شفاعت نمايى!» سپس برخاست و طى سخنانى فرمود:

علّت نابودى ملّت‏هاى گذشته اين بود كه هرگاه فرد بانفوذى دست به سرقت مى‏زد، او را مجازات نمى‏كردند، ولى اگر فرد ضعيفى چنان مى‏كرد، مجازات مى‏شد. به خدا سوگند، [من براى كسى امتياز قائل نيستم‏] اگر دخترم فاطمه هم چنين مى‏كرد، دستش را مى‏بريدم! «1»همچنين نقل شده كه كنيز امّ سلمه- همسر پيامبر- دست به دزدى زد، او را دستگير كرده نزد پيامبر صلى الله عليه و آله آوردند. ام سلمه درباره او شفاعت كرد، ولى رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود:اى ام سلمه! اين حدّى از حدود الهى است كه نمى‏توان [به خاطر روابط] از آن صرف‏نظر كرد! «2»- امام صادق عليه السلام پيرامون رفتار و برخورد رسول خدا صلى الله عليه و آله مى‏فرمايد: «كانَ رَسُول اللَّهُ صلى الله عليه و آله يَقْسِمُ لَحَظاتِهِ بَيْنَ اصْحابِهِ؛ يَنْظُرُ الى‏ ذا وَ يَنْظُرُ الى‏ ذا بِالسَّوِيَّةِ» «3»فرستاده خدا صلى الله عليه و آله نگاه‏هاى خود را ميان يارانش تقسيم مى‏كرد و به هر يك به طور مساوى مى‏نگريست.چنين روشى بر سراسر زندگى آن بزرگوار حاكم بود و در ابعاد مديريتى نيز هرگز از چنين سيره‏اى عدول نكرد و همواره براساس حق و عدالت و شايستگى و لياقت افراد، به آنان مسؤوليت مى‏سپرد، آنان را دعوت مى‏كرد، دعوتشان را مى‏پذيرفت و نظراتشان را مى‏شنيد حتى در صدا زدن، همه را احترام مى‏كرد و آن‏ها را با كُنيه مى‏خواند و به فرموده قرآن، او نيكوترين اسوه زندگى در همه ابعاد آن بود كه بايد سرمشق ما قرار گيرد.