نقش سازنده تغافل‏
هر مديرى در معاشرت با كاركنان مجموعه خود، به‏طور معمول با برخى لغزش‏ها و اشتباهات آنان رو به رو مى‏شود و مديريت او نيز ايجاب مى‏كند كه آن‏ها را به صفر برساند يا به حداقل ممكن كاهش دهد. براى چنين مقصودى، روش‏هاى گوناگونى مثل تذكر كتبى و شفاهى، توبيخ، جار و جنجال، برخورد حذفى، تذكّر غير مستقيم و تغافل را مى‏توان مورد استفاده قرار داد.در روايات اسلامى، از تغافل، گاه به عقل و حلم تعبير شده كه هر دو در مديريت نقش كليدى دارند و نشان دهنده ارزش تغافل هستند. امير مؤمنان عليه السلام مى‏فرمايد: «لا عَقْلَ كَالتَّجاهُلِ»؛ «1»هيچ خردى چون خود را به نادانى زدن نيست.و «لا حِلْمَ كَالتَّغافُلِ» «2»هيچ بردباريى چون تغافل نيست.بر اين اساس، مديرى كه در برابر لغزش‏هاى همكاران خود، اصل تغافل را در پيش گيرد، در واقع، خرد و بردبارى را توأمان ساخته و به شريف‏ترين خُلق دست يافته است.چنان كه همان حضرت فرمود: «اشْرَفُ اخْلاقِ الْكَريمِ تَغافُلُه عَمَّا يَعْلَمُ» «1»شريف‏ترين خوى انسان كريم، چشم‏پوشى از خطاهايى است كه مى‏داند.كلمه آخر اين حديث، به اين نكته تصريح دارد كه تغافل منحصر در خطاهاى ديدنى نيست بلكه خطاهاى شنيدنى، گزارشى و مانند آن را نيز شامل مى‏شود.تجربه نيز نشان داده است كه به‏كارگيرى اصل تغافل، بر كارآيى سازمان و محبوبيت و موفقيت مدير مى‏افزايد و در واقع بايد گفت؛ تغافل، نقشى اصلى در مديريت دارد، هر مديرى آن را به كار گيرد، موفقيت بيشترى كسب مى‏كند و هر كس از آن فاصله بگيرد، به همان اندازه از موفقيت فاصله گرفته است.