زمينهها
عوامل گوناگونى سبب پيدايش روحيه كارساز «اعتماد به نفس» مىشود كه برخى از آنها را به اختصار ذكر مىكنيم.
1- ترسيم اهداف و برنامهريزى دقيق
مدير شايسته، با ترسيم اهداف كوتاه و بلند مدت حيطه مديريتى خويش، اميد به آينده، استوارى و اعتماد به نفس خود و همكارانش را تقويت مىكند. اين آرمانخواهى و تعيين هدف عالى را در نامه امير مؤمنان عليه السلام به خوبى مشاهده مىكنيم. عقيل، برادر امام، نامهاى به آن حضرت مىنويسد و پرسشهايى را مطرح مىكند، از جمله نظرش راپيرامون جنگ جويا مىشود. امام عليه السلام در پاسخ آن مىنويسد: «وَ امَّا ما سَأَلْتَ عَنْهُ مِنْ رَأْيى فِى الْقِتالِ، فَانَّ رَأْيى قِتالُ الُمحِلّينَ حَتّى الْقَى اللَّهَ؛ لا يَزيدُنى كَثْرَةُ النَّاسِ حَوْلى عِزَّةً وَ لا تَفَرُّقُهُمْ عَنّى وَحْشَةً وَ لا تَحْسَبَنَّ ابْنَ ابيكَ- وَ لَوْ اسْلَمَهُ النَّاسُ- مُتَضَرِّعاً مُتَخَشِّعاً ...» «1»و اما اين كه نظر مرا پيرامون نبرد جويا شدى [بايد بگويم:] نظر من، جنگيدن با اين جنگافروزان است تا آنكه به ديدار خدا نايل آيم [اين را هم بدان] نه انبوهى مردم بر گِردم، عزّتم را افزايش مىدهد و نه پراكندگى آنان، مرا به هراس مىافكند و گمان مبر كه پسر پدرت- گرچه مردم هم او را تنها گذارند- در موضع ضعف و سستى قرار مىگيرد.
2- ژرفانديشى
بصيرت و بينايى و نگرش همه جانبه به سازمان و اهداف آن، سبب دلگرمى و اعتماد به نفس مدير و همكاران او مىگردد. اين عامل را نيز در فرازى از نامه امام على عليه السلام به مردم مصر مىيابيم.
«انّى وَاللَّهِ لَوْ لَقيتُهُمْ واحِداً وَ هُمْ طِلاعُ الْارْضِ كُلِّها ما با لَيْتُ وَ لَا اسْتَوْحَشْتُ وَ انّى مِنْ ضَلالِهِمُ الَّذى هُمْ فيهِ وَالْهُدَى الَّذى انَا عَلَيْهِ لَعَلى بَصيرَةٍ مِنْ نَفْسى وَ يَقينٍ مِنْ رَبّى ...» «2»به خدا سوگند اگر به تنهايى با دشمن رو به رو شوم در حالى كه همه پهنه زمين را پر كرده باشند، نه اهميت مىدهم و نه مىترسم چرا كه من از گمراهيى كه آنان در آن غوطهورند و هدايتى كه خود بر آنم، ژرف آگاهم و از جانب پروردگارم مطمئنّم.
3- تخصص
«كار را بايد به كاردان سپرد» ضربالمثلى مشهور و حكيمانهاى است و هر كارى كهبه اهلش سپرده نشود، به فرجام نمىرسد؛ بهويژه امروزه كه رشتههاى تخصصى علوم غير قابل شمارش شده و هر رشتهاى با گرايشهاى متفاوتى از ديگر رشتهها ممتاز گشته است.قرآن مجيد از مديرى قوى و موفق چون يوسف عليه السلام سخن به ميان آورده كه از اعتماد به نفس بالايى برخوردار بوده و بر اساس تعهد و تخصص خود، داوطلب اهراز حساسترين پست مملكتى نيز مىشود و پيشنهاد او نيز مورد قبول واقع مىگردد. آن حضرت پس از تبرئه و آزادى از زندان، مورد تجليل و احترام پادشاه مصر قرار گرفت؛
«قالَ اجْعَلْنى عَلى خَزائِنِ الْارْضِ انّى حَفيظٌ عَليمٌ» «1»گفت: مرا مسؤول خزائن سرزمين (مصر) قرار ده زيرا من نگهدارنده آگاهم.
4- ايمان به هدف
از جمله كارسازترين عوامل پيدايش اعتماد به نفس، باور داشتن هدف يا اهداف سازمان است. اگر انسان به هدف اعتقاد نداشته باشد، هيچگاه اعتماد به نفس به وجود نمىآيد و كارها را سرسرى انجام داده در مواقع بروز خطر، ايستادگى لازم را نمىكند، امّا ايمان به هدف و اعتقاد به درستى كار، انسان را وامىدارد حتى تا پاى آبرو و مال و گاه تا جان هم از هدف خود دفاع كند.شايد بتوان گفت در ميان ابزارها، ويژگىها و شرايط و لوازم مديريت و مدير، هيچ چيز بسان اعتماد به نفس نقش آفرين و موفقيتآور نيست و اين خصلت گرانبها، مديريت و سازمان را تحرّك مىبخشد، به پيش مىبرد و سلامت و موفقيت آن را نيز تضمين مىكند، همينطور؛
- ترديد و هراس را از جامعه و مجموعه مديريتى مىزدايد؛
- ركود و جمود را به شور و تحرك مبدّل مىسازد؛
- عشق و انگيزه افراد را نسبت به زندگى و تلاش افزون مىكند؛
- روحيه نوگرايى، ابتكار و خلّاقيت را بارور مىسازد؛
- خودباختگى، احساس حقارت و استضعاف فكرى و فرهنگى را درمان مىكند؛
- ترس از عدم موفقيت و شكست را مىزدايد؛
- سبب رشد شخصيت افراد مجموعه و جامعه مىشود؛
- يأس و نااميدى دشمنان را در پى دارد و دوستان را اميدوار مىسازد و ....
تقويت اين روحيه حياتى، در سازمان و مجموعه مديريتى، كاركنان را وامىدارد تا با اتكاى به خود و خلاقيت و ابتكار، بدون آن كه منتظر كمك مادى يا فنّى و يا فكرى ديگران باشند، خود روى پاى خود بايستند و مجموعه را به پيش برند. مهمتر آن كه، از اين راه «اعتماد به نفس» پيدا كرده و در عمل مىآموزد كه اين خصلت زيبا، كليد خوشبختى دنيا و رمز سعادت آخرت است؛ چنان كه امام راحل قدس سره مىفرمايد:جوانها را با اعتماد به نفس، با استقلال نفسانى بار بياوريد. معلمها! جوانها را مستقل، آزاد بار بياوريد، معتمد به نفسشان كنيد. ما همه چيز داريم، لكن آنها [دشمنان و بيگانگان] ما را همچو كردند كه خيال كنيم هيچ نداريم. ما ديديم كه با مشت تهى آنها را عقب زديم و توانستيم؛ پس توانايى داريم. «1»
|