بيمارى انتقادناپذيرى‏
شما حتماً به افراد متعدّدى برخورد كرده‏ايد كه تاب شنيدن انتقاد را ندارند و حتى با انتقاد كننده تندى مى‏كنند و كينه او را در دل مى‏گيرند. به نظر شما آيا چنين افرادى دچار بيمارى روحى نيستند؟از نظر قرآن مجيد، بيشتر مردم «حق‏ناپذير» اند: «لَقَدْ جِئْناكُمْ بِالْحَقِّ وَ لكِنَّ اكْثَرَكُمْ لِلْحَقِّ كارِهُونَ» «3»
ما حق را براى شما آورديم ولى بيشتر شما حق را خوش نداريد!امام صادق عليه السلام نيز اين خصلت را فراگير دانسته، مى‏فرمايد: «ثَلاثُ خِلالٍ يَقُولُ كُلُّ انْسانٍ انَّهُ عَلى‏ صَوابٍ مِنْها دينُهُ الَّذى‏ يَعْتَقِدُهُ وَ هَواهُ‏الَّذى‏ يَسْتَعْلى‏ عَلَيْهِ وَ تَدْبيرُهُ فى‏ امُورِهِ» «1»سه چيز را هر انسانى درست مى‏پندارد؛ مذهبى را كه به آن ايمان دارد، خواسته‏اى كه به آن دست مى‏يابد و تدبير در كارهايش را.جالب است كه امام عليه السلام ضمن تصريح بر فراگير بودن اين خصلت‏ها نسبت به همه افراد، هشدار مى‏دهد كه انتقادناپذيرى در سه حيطه فكرى، اخلاقى و عملى نفوذ مى‏كند و انديشه، صفات و عملكرد آدمى را به تباهى مى‏كشاند.رسول اكرم صلى الله عليه و آله نيز در سخن نغزى، رمز حق‏گريزى و باطل‏گرايى را كه منشأ انتقادناپذيرى است، بيان كرده، مى‏فرمايد: «يا اباذَرٍّ الْحَقُّ ثَقيلٌ مُرٌّ وَالْباطِلُ خَفيفٌ حُلْوٌ» «2»
اى اباذر! حق، سنگين و تلخ است و باطل، سبك و شيرين.حق‏ناپذيرى، نوعى بيمارى روحى است. براى درمان اين بيمارى، بايدحق را شناخت، حق‏جويى و حق‏گويى را پيشه كرد و در بستر حق‏پويى گام نهاد. مديرى كه از شنيدن انتقاد بجا و سازنده امتناع ورزد، قطعاً زير بار حق رفتن نيز برايش سنگين است؛ چنان كه امير مؤمنان عليه السلام مى‏فرمايد: «مَنِ اسْتَثْقَلَ الْحَقَّ انْ يُقالَ لَهُ اوِ الْعَدْلَ انْ يُعْرَضَ عَلَيْهِ كانَ الْعَمَلُ بِهِما اثْقَلَ عَلَيْهِ» «3»كسى كه سخن حق و پيشنهاد عادلانه را سنگين بشمارد به طور قطع عمل به آن‏ها برايش سنگين‏تر است.