ساده‏زيستى در زندگى شخصى و خانوادگى‏
مسؤوليت خطير مديريت و رهبرى اقتضا مى‏كند كه رهبر و مديران جامعه اسلامى، زندگى خود را بر اصل سادگى و سبك بودن موؤنه (هزينه زندگى) بنا كنند؛ از برخى مصارف و لذّت‏هاى دنيا چشم بپوشند، همّت خود را در دستيابى لذايذ دنيوى صرف نكنند و بكوشند در زندگى شخصى خود، تا اندازه‏اى طعم محروميت را بچشند. اين شيوه، اعتماد مردم را جلب كرده، لياقت اسوه بودن مدير را به اثبات مى‏رساند.از امام على عليه السلام نقل شده كه فرمود: «انَّ اللَّهَ جَعَلَنى‏ اماماً لِخَلْقِهِ، فَفَرَضَ عَلَىَّ التَّقْديرَ فى‏ نَفْسى‏ وَ مَطْعَمى‏ وَ مَشْرَبى‏ وَ مَلْبَسى‏ كَضُعَفاءِ النَّاسِ، كَىْ يَقْتَدِىَ الْفَقيرُ بِفَقْرى‏ وَ لا يُطْغِىَ الْغَنِىَّ غِناهُ» «2»همانا خداوند مرا امام خلق خويش قرار داده و بر من واجب كرده كه در باره خويشتن، خوراك و پوشاكم را مانند مردم ضعيف تنظيم كنم، تا فقير به فقر من اقتدا كند و ثروت، توانگر را به طغيان وا ندارد.مديران اسلامى هر قدر كه بى‏آلايش و ساده زيست باشند به همان مقدار عظمت روحى پيدا مى‏كنند، بر مقامات معنوى آنان افزوده مى‏گردد و توفيق خدمتگزارى بيشترى پيدا مى‏كنند. در مقابل، اگر در جهت بهتر شدن وضع زندگى قدمى بردارند، به همان مقدار از ارزش آن‏ها كاسته شده، نمى‏توانند در حيطه كارى خود منشأ آثار بزرگ باشند.امام خمينى قدس سره مى‏فرمايد:
هر چه برويد سراغ اين‏كه يك قدم برداريد براى اين‏كه خانه‏تان بهتر باشد، از معنويتتان به همين مقدار، از ارزشتان به همين مقدار كاسته مى‏شود، ارزش انسان به خانه نيست، به باغ نيست، به اتومبيل نيست. اگر ارزش انسان به اين‏ها بود انبيا بايد همين كار را بكنند. «1»
مقام معظّم رهبرى حضرت آيةالله العظمى خامنه‏اى مى‏فرمايد:نمى‏شود ما در زندگى مادّى فرو رويم و بخواهيم كه مردم به شكل يك اسوه به ما نگاه كنند؛ هنگامى مسؤولان مى‏توانند به محرومان خدمت كنند كه خود، دردآشنا بوده، طعم محروميت را چشيده باشند. «2»ساده‏زيستى و بى‏آلايشى امام خمينى قدس سره، مقام معظّم رهبرى و عالمان راستين اسلام در زندگى شخصى و خانوادگى، اسوه خوبى براى ماست. «3» كيفيت خوراك، پوشاك، مسكن و آداب زندگى آن‏ها در كمال سادگى بود و از محدوده‏اى كه براى خود قائل بودند، پا فراتر نمى‏نهادند. آن‏ها با اين كه از همه بزرگ‏تر بودند از ساده‏ترين افراد بودند؛ در خانه‏هاى محقّر نظير فقيرترين مردم زندگى مى‏كردند. خوراك و پوشاكشان همچون ديگران در كمال سادگى بود. به علايق دنيا وابسته نبودند. جان آن‏ها از قيد و بندهاى مادّى آزاد بود و در برخورد با مظاهر دنيا «امير بودند نه اسير».

آنان علاوه بر اين‏كه، دل به دنيا نداشتند و خود را از بهره‏بردارى بيشتر از مصارف ولذّت‏هاى دنيوى محدود مى‏كردند، مراقب اطرافيان خود نيز بودند كه مبادا از مسير اعتدال خارج شوند و موجب رنجش خاطر محرومان و مستضعفان گردند. آنان اين محدوديتِ صادقانه و زيبا را براى همدردى با محرومان و توفيق خدمتگزارى بيشتر، در زندگى خود ايجاد مى‏كردند.شهيد مطهرى قدس سره در شرح حال استاد الفقها، وحيد بهبهانى قدس سره مى‏نويسد:روزى يكى از عروس‏هاى خود را مشاهده كرد كه پيراهنى الوان از نوع پارچه‏هايى كه معمولًا زنان اعيان و اشراف آن عصر مى‏پوشيدند به تن كرده است. فرزندشان را مورد ملامت قرار دادند، فرزند آيه شريفه كه مى‏فرمايد: «چه كسى زينت‏هايى كه خدا براى بندگانش آفريده و همچنين روزى‏هاى پاكيزه را تحريم كرده است» را در جواب پدر خواند. پدر گفت: «من نمى‏گويم خوب پوشيدن و خوب نوشيدن و از نعمت‏هاى الهى استفاده كردن حرام است. خير! در اسلام چنين ممنوعيت‏هايى وجود ندارد، ولى يك مطلب ديگر هست و آن اين‏كه ما و خانواده ما به اعتبار اين‏كه پيشواى دينى مردم هستيم وظيفه خاصى داريم؛ خانواده‏هاى فقير وقتى كه اغنيا را مى‏بينند كه از همه چيز برخوردارند طبعاً ناراحت مى‏شوند، يگانه مايه تسكين آلامشان اين است كه خانواده «آقا» در تيپ خودشان هستند، اگر ما هم در زندگى به شكل تيپ اغنيا درآييم، اين يگانه مايه تسكين آلام هم از ميان مى‏رود؛ ما كه قادر نيستيم عملًا وضع موجود را تغيير دهيم، لااقل از اين مقدار همدردى مضايقه نكنيم. «1»