1- خودمحورى‏
منشأ اين رذيله اخلاقى، تكبّر، هواى نفس و جهالت است؛ چنان كه عجب و غرور نيز در رويش و افزايش آن دخالت دارند، همان‏گونه كه خدا محورى، عقل‏گرايى، رايزنى و همفكرى، نقطه مقابل آن است.از منظر قرآن، انسان، ذاتاً ناتوان آفريده شده «1» و دانش او نيز اندك است «2» و چنين موجودى نمى‏تواند بدون امداد ديگران و تنها با اتكاى به دانش، تجربه و توان خويش به اهداف و آرمان‏هايش دست يابد و ناچار است سخن خدا را بشنود، فرمان عقل را گردن‏نهد و از تجربه ديگران سود جويد و گرنه به تعبير امير مؤمنان عليه السلام: «مَنِ اسْتَبَدَّ بِرَأْيِهِ هَلَكَ» «1»هر كس استبداد رأى داشته باشد، نابود مى‏شود.و در سخن حكيمانه ديگرى چنين هشدار مى‏دهد: «ايَّاكَ وَالثِّقَةَ بِنَفْسِكَ فَانَّ ذلِكَ مِنْ اكْبَرِ مَصائِدِ الشَّيْطانِ» «2»از اتّكاى به خويشتن بپرهيز؛ زيرا چنين كارى از بزرگ‏ترين دام‏هاى شيطان است.