انگيزه هاى تكبّر
آدمى، اگر درباره وجود خويش انديشه كند، گذشته و آينده خود را ازنظر بگذراند و به دورانى كه نطفه بوده و زمانى كه مردار مى‏شود فكر كند، جايى براى تكبّر ورزيدن نمى‏ماند.
امير مؤمنان (ع) تعجب خويش را از انسان متكبّر بيان مى‏كند:
«عَجِبْتُ لِلْمُتَكِّبِر الَّذى‏ كانَ بِالْامْسِ نُطْفَةً وَ يَكُونُ غَداً جيفَةً ...» «1»
عجب دارم از تكبّر كننده‏اى كه ديروز نطفه‏اى گنديده بود، و فردا مردار خواهد شد ....
شيطان، پس از آنكه از درگاه خداوند رانده شد «به عزّت او سوگند ياد كرد، كه تمامى فرزندان آدم را گمراه مى‏كند» «2» او كه خود به سبب تكبّر رانده درگاه الهى شد، دام كبر بر فرزندان آدم مى‏گسترد، و با اسبابى همچون: «حسب، نسب، جاه و مقام، ثروت و مكنت، جمال و زيبايى، علم و دانايى» «3» انسانها را وادار به تكبر مى‏كند.برخى از اين اسباب همچون حسب و نسب، جمال، زيبايى، ثروت و مكنت، فناپذير و ناپايدارند، برخى چون علم و دانايى مى‏توانند، سبب رشد معنوى انسان‏گردند.ناگفته نماند كه كبر، اسباب ناپايدار را هميشگى و پايدار جلوه مى‏دهد وآنچه را سبب رشد انسان است، در راه سقوط او به كار مى‏گيرد و بدين ترتيب او را از رسيدن به كمال معنوى باز مى‏دارد و به خوشگذرانى و حكومت چند روزه دنيا دلخوش مى‏كند.
اميرمؤمنان عليه‏السلام طى سخن نغزى حقيقت كبر را چنين ترسيم مى‏كند:
«الْكِبْرُ مَصيدَةُ ابليسَ الْعُظْمى» «4»
نخوت، دام بزرگ شيطان است.