نكوهش عيبجويى‏
يكى از رذايل اخلاقى كه قرآن كريم به شدّت مورد نكوهش قرار داده، عيبجويى است. روشن است كه هر انسانى داراى عيوب، لغزشها و گناهانى است و انسانهاى معصوم، بى‏لغزش و بى‏عيب بسيار نادرند. اگر بنا باشد هر انسانى در پى عيب ديگران باشد، نظام سالم ومنسجم و آرام اجتماعى پديد نمى‏آيد.جستجوى نقاط ضعف ديگران و افشاى آنها روابط سالم اجتماعى را بهم ميزند، عيوب مخفى را آشكار مى‏كند و لغزشكاران را بى پروا مى‏سازد و فساد را فراگير مى‏كند. از اين رو عيبجويى يكى از رذايل اخلاقى به شمار آمده و مورد نكوهش قرار گرفته است. خداوند سبحان مى‏فرمايد:
«وَيْلٌ لِكُلِّ هُمَزَةٍ لُمَزَةٍ» «1»
واى بر هر عيبجويى مسخره كننده!
«هُمَزَه» از مادّه «همز» و در اصل به معناى شكستن است. از آنجا كه افراد عيبجو، شخصيت ديگران را درهم مى‏شكنند، به آنها «هُمَزَه» گفته شده است.
«لُمَزَه» از ماده «لَمْز» و در اصل به معناى غيبت كردن و عيبجويى نمودن است و گاه گفته شده هر دو، به معناى كسى است كه مردم را با القاب زشت و زننده، ياد مى‏كند. «2» پى جويى‏و افشاى عيوب و مفاسد ديگران، موجب بى اهميت شدن گناه و فساد و گسترش آن در جامعه ميگردد. قرآن كريم مى‏فرمايد:
«انَّ الَّذينَ يُحِبُّونَ انْ تَشيعَ الْفاحِشَةُ فِى الَّذينَ امَنُوا لَهُمْ عَذابٌ اليمٌ» «3»
كسانى كه دوست دارند، زشتكارى و اعمال ناشايست، درميان مؤمنان، فاش و شايع شود، عذابى دردناك دارند.
همچنين درجاى ديگر مى‏فرمايد:
«وَ لا تَجَسَّسُوا» «4»
كنجكاوى نكنيد.
پيامبر اكرم (ص) فرمود:
«مَنْ اذاعَ فاحِشَةً كانَ كَمُبْتَدِئِها، وَمَنْ عَيَّرَ مُؤْمِناً بِشَىْ‏ءٍ لَمْ يَمُتْ حَتَّى يَرْتَكِبَهُ» «1»
هر كس عمل ناشايست كسى را ظاهر و شايع كند، مثل آن است كه خودانجام داده‏باشد و هركه مؤمنى را به عيبى سرزنش كند، نميرد تاخود، گرفتارآن شود.
حضرت على عليه‏السلام به مالك اشتر چنين فرمان مى‏دهد:
«وَلْيَكُنْ ابْعَدُ رَعِيَّتِكَ مِنْكَ وَاشْنَؤُهُمْ عِنْدكَ اطْلَبَهُمْ لِمَعائِبِ النَّاسِ، فَانَّ فِى النَّاسِ عُيُوباً الْوالى‏ احَقُّ مَنْ سَتَرَها ...» «2»
و از رعيت آن را از خود دورتر دار و با او دشمن باش كه عيب مردم را، بيشتر جويد، كه همه مردم را عيبهايى است و والى از هر كس سزاوارتر به پوشيدن آنهاست ....
امام باقر عليه‏السلام فرمود:
«مِنْ اقْرَبِ ما يَكُونُ الْعَبْدُ الَى الْكُفْرِ انْ يُوءاخِىَ الرَّجُلُ عَلَى الدّينَ فَيُحْصِىَ عَلَيْهِ زَلَّاتِهِ لِيُعَيِّرَهُ بِها يَوْماً ما» «3»
از نزديكترين حالات بنده به كفر اين است كه با مردى، عقد برادرى در دين، بسته باشد و بديها و لغزشهاى او را، بشمارد كه روزى او را به واسطه آنها، سرزنش كند.