برادرى الهى
ازمحبتهاى غريزى و عاطفى كه بگذريم، دو عامل مىتواند انگيزه دوستى باشد:
«خدا» و «دنيا» آنان كه انگيزه دوستىشان دنياست، نشانى از برادرى و محبّت در ميانشان نيست؛ شمع محبت را خاموش كرده ودر تاريكى دوستى دنيا گرد آمدهاند.گرچه جسمشان كنارهم است، امّا قلبها ازهم جداست و هنگام سختى و نياز، به يارى هم نمىشتابند. به قول سعدى:
اين دغل دوستان كه مىبينى
مگسانند گرد شيرينى
امّا آنان كه انگيزه الهى دارند، با رشته محبت خدايى به هم وصل شدهاند، و قلبهايشان چنان پيوند خورده كه گويى يكى است و تنها براى خدا مىتپد و جدايى ميان آنان مفهومى ندارد، اگر چه از هم دور باشند. دوستان خدايى از دورى برادران دينى خود غمناكند، چرا كه جانهايشان به هم پيوند خورده است.
مولوى دراين باره مىگويد:
مؤمنان معدود، ليك ايمان يكى
جسمشان معدود، ليكن جان يكى
جان حيوانى ندارد اتحاد
تومجواين اتحاد از روح باد
جان گرگان و سگان از هم جداست
متحد جانهاى شيران خداست «1»
چه نيكوست كه به دوستيها رنگ خدايى بخشيم و بر اساس فرمان خدا برادر شويم و جامعه اسلامى را سرشار از عطوفت و مهربانى كنيم تا در سايه رحمت الهى پايدار بمانيم. دشمنان خدا را به دوستى انتخاب نكنيم و دست رد بر سينه مخالفان اسلام و قرآن زنيم، اگر چه خويشان بسيار نزديك ما باشند.خداوند در سوره ممتحنه مىفرمايد:
«يا ايُّهَا الَّذينَ امَنُوا لا تَتَّخِذُوا عَدُوّى وَ عَدُوَّكُمْ اوْلِياءَ تُلْقُونَ الَيْهِمْ بِالْمَوَدَّةِ» «2»
اى كسانى كه ايمان آورديد، دشمنان من و دشمنان خودتان را به دوستى مگيريد كه با ايشان طرح دوستى افكنيد.
|