جلوه‏هاى شرح صدر
جلوه‏هاى شرح صدر را با مطالعه در حالات افراد در مرحله بينش و عمل، به خوبى مى‏توان مشاهده كرد؛ بعضى از انسان‏ها روحشان چنان باز و گشاده است كه احساس قدرت و رياست، علم و دانايى، خوشى و ناخوشى، ... ظرف دل آنها را در معرض ريزش قرار نمى‏دهد و آمادگى پذيرش هر واقعيتى- هر چند بزرگ- را داردند. در مقابل، بعضى نيز روحشان چنان تنگ و محدود است كه احساس كمترين علم و دانايى، قدرت وتوانايى و رياست و حكومت، خوشى و راحتى و ناخوشى و ناراحتى صفحه دل آنها را مى‏لرزاند و تعادل روحى شان را برهم مى‏زند، بطورى كه جايى براى نفوذ هيچ حقيقتى در آن باقى نمى‏ماند.
اينك به جلوه هايى از شرح صدر در دو مرحله بينش و عمل اشاره مى‏كنيم.
الف- مرحله بينش‏
شرح صدر در ملحه بينش، به وسعت روح، بلندى فكر و گستردگى افق عقل آدمى و در نتيجه، ظرفيت پذسيرش سخن حق گفته مى‏شود. شرح صدر در اين مرحله به خاطر اسلام است و اسلام عبارت است از تسليم در برابر خدا و آنچه او اراده كرده است و او هم چيزى جز حق، اراده نمى‏كند. كسى كه از نعمت شرح صدر برخوردار است‏ روحيه‏اى مى‏يابد كه هر سخن حقّى را با بصيرت و شناخت مى‏پذيرد. قرآن كريم مى‏فرمايد:
«فمن يرد الله ان يهديه يشرح صدره للاسلام و من يرد ان يظله يجعل صدره ضيفا حرجا ...» «1»
هر كس را خدا بخواهد هدايت كند، سينه‏اش را براى اسلام مى‏گشايد و هر كس را بخواهد گمراه كند، سينه‏اش را تنگ مى‏كند.
شرح صدر در اين آيه شريف به معناى گشادگى ووسعت سينه (دل) وكنايه از آمادگى براى قبول قول حق و اسلام است.
ب- مرحله عمل‏
شرح صدر در مرحله عمل، همان وسعت روح و ظرفيت در تحمل ناملايماتى است كه انسان در مسير زندگى مى‏بيند. برخى از نمودهاى شرح صدر در اين مرحله عبارت است از:
1- شرح صدر در مسند قدرت: بعضى از دل‏ها بقدرى كوچكند كه احساس كمترين قدرت آنها را پر مى‏كند و با لبريز شدن ظرف دل، تعادل آنها به هم مى‏خورد، در فراز و نشيب‏هاى مسؤوليتى خود، متانت و وقار خويش را از دست مى‏دهند، موفقيت‏ها و پيروزى‏ها صفحه دل آنها را پر كرده، با اندك موفقيتى شاد و با كوچك‏ترين شكستى غمگين، پژمرده و نااميد مى‏گردند، خود را گم مى‏كنند و در نتيجه از درك مسائل و مشكلات اطراف خود غافل مى‏شوند.
در مقابل، بعضى نيز آنقدر از وسعت نظر و ظرفيت روحى برخوردارند كه احساس قدرت و حكومت بر همه جهان، دل آنها را پر نمى‏كند و اگر حكومت دنيا را نيز به آنها بدهند، كوچكترين تغييرى در زندگى خصوصى و برخوردهاى عمومى آنها پديد نمى‏آيد.
اين دسته از كنار مسائل سياسى و اجتماعى، بزرگوارانه مى‏گذرند و در مقابل‏ سختى‏هايى كه در صحنه‏هاى مختلف مسؤوليتى خود مى‏بينند، صبر مى‏كنند.
شايسته است كسانى كه به مسؤوليتى دست مى‏يابند، چنين باشند، چنان كه امير مؤمنان عليه السلام فرمود:
«مَنْ سَما الَى الرِّياسَةِ صَبَرَ عَلى‏ مَضَضِ السِّياسَةِ» «1»
هر كه به مرتبه رياست برسد، بايد بر رنج و زحمت سياست صبر كند.
2- تحمّل برخوردهاى جاهلان: دارنده شرح صدر، گفتارها و كردارهاى ناپسند افراد نادان را تحمل مى‏كند و واكنش مناسب و برخورد كريمانه از خود نشان مى‏دهد و در صدد كينه توزى و انتقامجويى از آنان برنمى ايد.
سيره معصومين عليهم السلام نيز چنان بود كه آن بزرگواران در مقابل حرف‏هاى زشت و نارواى افراد جاهل، برخوردى كريمانه داشتند و از اين طريق آنها را متنبّه مى‏ساختند.شخصى از اهل شام، به قصد حج يا مقصد ديگر به مدينه آمد.
در مدينه با امام حسين عليه السلام روبرو شد. سوابق تبليغاتى عجيبى كه در روحش رسوخ كرده بود، موجب شد كه ديگ خشمش به جوش آيد و قربة الى اللّه «2» آنچه مى‏تواند سبّ و دشنام نثار حسين بن على بنمايد. پس از آنكه هر چه خواست گفت و عقده دل خود را گشود، امام حسين عليه السلام نگاهى پر از مهر و عطوفت به او كرد و چند آيه از قرآن- مبنى بر حُسن خلق و عفو و اغماض- قرائت كرد. انگاه به او فرمود: «ما براى هر نوع خدمت و كمك به تو آماده‏ايم.» آنگاه از او پرسيد: «آيا از اهل شامى؟» جواب داد:
«آرى» فرمود: «من با اين خُلق و خوى سابقه دارم و سرچشمه آن را مى‏دانم.»
پس از آن فرمود: «تو در شهر ما غريبى، اگر احتياجى دارى حاضريم به تو كمك دهيم، در خانه خود از تو پذيرايى كنيم، تو را بپوشانيم و به تو كمك نقدى بدهيم.» مرد شامى كه منتظر بود با عكس العمل شديدى برخورد كند، و هرگز گمان نمى‏كرد با يك‏
چنين گذشت و اغماضى رو به رو شود، چنان منقلب شد كه گفت: «آرزو داشتم در آو وقت زمين شكافته مى‏شد و من به زمين فرو مى‏رفتم، و اين چنين نشناخته و نسنجيده گستاخى نمى‏كردم ....» «1»
3- رازدارى: آنان كه از نعمت شرح صدر محرومند، دلهايشان چنان كم ظرفيت است كه هيچ رازى را نمى‏تواند در خود نگه دارد. از اين رو، به جهت خودنمايى و جلب نظر ديگران يا به خاطر بى توجهى به حريم دوستى و رفاقت، يا به دليل احساساتى شدن و از دست دادن كنترل خود و يا هر دليل ديگر، رازهاى شخصى و يا تشكيلاتى خود را در اختيار ديگران قرار مى‏دهند و خود را خوار مى‏سازند و چه بسا به ورطه هلاكت مى‏افتند. على عليه السلام مى‏فرمايد:
«لا حِرْزَ لِمَنْ لا يَسَعُ سِرَّهُ صَدْرُهُ» «2»
كسى كه سينه‏اش گنجايش راز او را ندارد، بى پناه است.
در مقابل، كسانى كه از شرح صدر برخوردارند، بزرگ‏ترين رازها را در صدف سينه جاى مى‏دهند و حتى در سخت‏ترين شرايط لب به سخن نمى‏گشايند و عزّتشان پايدار مى‏ماند.