سرعت عمل
برخلاف شتابزدگى سرعت عمل و اقدام به جا و مناسب، امرى پسنديده است.سرعت عمل، به معناى پيشى گرفتن درامرى است كه همه مقدمات و شرايط آن فراهم آمده است. در چنين مواردى نبايد فرصت را از دست داد و كار ضرورى و لازم- در صورت فراهم بودن زمينهها- هر چه زودتر انجام پذيرد، پسنديدهتر است. قرآن مجيد، در كارهاى خير، دستور به سرعت و سبقت مىدهد و مىفرمايد:
«.. فاستبوا الخيرات ...» «1»
در نيكىها از يكديگر، پيشى بگيريد.
امير مؤمنان (ص)، خواستگاه شتابزدگى و تأنّى در كار پسنديده را يكى دانسته و به طور حتمى آنها را محكوم كرده، مىفرمايد:
«من الخرق الاجلة قبل الامكان و الانات بعد اصابة الفرسة» «2»
شتاب پيش از به دست آوردن فرصت و تأنّى بعد از يافتنفرصت، از ابلهى است.
بنابراين روايت شريف، انسان خردمند همانطور كه نبايد به خصلت نكوهيده شتابزدگى آلوده گردد، لازم است از خصلت زيباى سرعت عمل در كار نيك و كراهاى آماده اقدام برخوردار باشد و به قول معروف؛ «در كار خير حاجت هيچ استخاره نيست»
نكوهش سستى و كاهلى، بيكارى، تسويف (كار امروز را به فردا افكندن)، نيز تا حدودى به سرعت عمل ارتباط پيدا مىكند.
پيشگيرى از شتابزدگى
براى پيشگيرى از شتابزدگى، راههاى متعددى وجود دارد از جلمه:
1- عبرت آموزى
انديشه وتفكر در فرجام گذشتگان و شكست خوردگان و عبرت گرفتن از آنان، سبب هشيارى و پرهيز از شتابزدگى مىگردد. امير مؤمنان (ع) در نامهاى خطاب به امام مجتبى (ع) مىنويسد:
«پسرم، من گرچه با پيشينيان نزيستهام، اما در كارهايشان نظر كردهام و دراخبارشان انديشيدم و در آثارشان گرديدم تا اينكه گويى يكى از آنان شدم بلكه آنقدر بر زواياى زندگى آنها مسلط شدم كه گويا با نخستين و آخرين آنها زندگى كردهام، در نتيجه، صفاى آن را از تيرهاش و سودش را از ضرررش باز شناختم ...» «1»
2- رايزنى:
مشورت و رايزنى با انسانهاى خردمند و مجرب، غرور وشتاب را مىشكند و نقش تعرير كنندهاى در اين باره ايفا مىكند و با رفع محدوديت فكرى و اطلاعاتى زمينه شتابزدگى را نابود مىسازد. همينطور، مشورت، افكارديگران را به مدد مىخواند ودر واقع، فكر و انديشه آنان را در كار مورد نظر، شركت مىدهد چنانكه امام على (ع) مىفرمايد:
«من شاور الرجال شاركها فى عقولها» «2»
هر كس با مردان مشورت كند، در انديشه آنان، سهيم شده است.
3- تمرين تأنّى:
تعمل و انديشه در هر كارى، لازمه خردمندى است و اگر چنين روحيهاى در كسى نبياشد يا ضعيف باشد، بايد در فكر ايجاد و تقويت آن برآيد تا به چنين زيور اخلاقى، آراسته گردد. براى دستيابى بدين منظور، تلقين و تنرين تأنى و انديشه پيرامون كار مورد نظر تا حدّ زيادى مشكل گشا است.
امير مؤمنان (ع) در اين مورد نيز چنين رهنمود مىدهد:
«قَرِّر ثُمَّ اقطع و فكر ثم انطق و تبين ثم اعمل» «3»
اندازه بگير سپس ببُر، بينديش آنگاه سخن گو و آگاه شو سپس اقدام كن.
4- سنجش و گزينش
آدمى بايد بر اساس توانايى و امكانات خود، كار و مسؤوليت بپذيرد، در اين صورت مىتواند با خاطرى آسوده، وقت كافى، امكانات لازم و دقت عمل مناسب، دست به كار شود و از عهده آن به خوبى برآيد. رهنمود دلنشين امام على (ع) در اين باره نيز چنين است:
«رحم الله امرء عرف قدره و لم يتعد طوره» «1»
خدا رحمت كند كسى را كه قدر خويش را بشناسد و پاى از مرزش فراتر ننهد!
حكمت و عدالت نيز چنين اقتصا مىكند كه مدير، مسؤول و فرمانده، هيچ گاه در پذيرش مسؤوليت، راه افراط و تفريط را بنمايد، به اين معنا كه نه شكسته نفى كند و كمتر از توان و كارآيى خويش مسؤوليت بپذيرد و نه جاه طلب و بلند پرواز باشد و بيش از توانايى خود مسؤوليت بپذيرد در صورت اول، دچار كم كارى، ركود، رخوت و هدر دادن توانايى احساس حقارت مىشود و در صورت دوّتم گرفتار فرسايش نيرو، شتابزدگى، بى دقّتى و مانند آن خواهد شد.
|