نمودها
انس با معبود اكسير نايابى ست كه خاك وجود انسان را قيمتى و باارزش مى كند، سرنوشتش را تغيير مى‏دهد، او را آسمانى مى كند و با تأثير ژرف در اعماق وجودش، خمودى و بى حالى را از او سلب مى كند و ... شناخت انسان هايى كه با ذكر و عبادت وانس با خدا به مقام قرب الهى بار يافته اند به آسانى و براى همه كس ميسر نيست تنها مى توانيم نشانه هاى آن بى نشان ها را در سيره وسخنان ستارگان هدايت وراهيان طريقت يعنى اهل بيت عصمت عليهم السلام بيابيم.
خلوت با يار: يكى از نشانه هاى عارفان و مردان الهى، علاقه شديد آنان به عبادت و راز و نياز با خداست. آنان از هر فرصتى براى ذكر و عبادت استفاده مى كنند.از جمله، مشتاقانه منتظر فرارسيدن اوقات نماز هستند: در حالات رسول اكرم صلى الله عليه و آله آورده‏اند كه در آستانه وقت نماز مى گفت: «ارِحْنا يا بَلالُ» «1»اى بلال (با گفتن اذان) ما را راحت كن!حضرت موسى بن جعفر عليه السلام نيز پس از زندانى شدن به دست حاكم ستمگر عباسى- هارون- بارها در دعا مى گفت: «اللَّهُمَّ انَّكَ تَعْلَمُ انَّنى‏ كُنْتُ اسْالُكَ انْ تُفْرِغَنى‏ لِعِبادَتِكَ، اللَّهُمَّ وَ قَدْ فَعَلْتَ فَلَكَ الْحَمْدُ ...» «2»
خدايا تو مى دانى كه من از تو مى‏خواستم كه مرا براى عبادت خودت، فراغت دهى، خدايا تو خواسته مرا برآورده ساختى، پس تو را سپاس!چنين مواردى- كه در زندگى بزرگان دينى بسيار است- از صفاى درون و ارتباط تنگاتنگ و عاشقانه آنان با خدا حكايت مى كند و نشان مى دهد كه بندگان خوب وخالص، در نهان و عيان، با خالق و معبود خويش، سر و سرّى دارند وگاه و بيگاه در خلوت دل به او روى مى‏آورند و هرگز ارتباط با آستان قدس ربوبى را قطع نمى كنند.

2- شوق ديدار: خلوت نشينان محفل انس، چشم ودل خويش را به ياد وجلوه هاى معشوق واقعى مى سپارند، به جز او دل نمى‏بندند وچشم نمى دوزند و در حريم يار به نامحرم نظر نمى افكنند؛
چه جاى صحبت نامحرم است مجلس انس
سر پياله بپوشان كه خرقه پوش آمد «1»

يادآوران مونس خدا آرام و قرار ندارند و اشتياق ملاقات با او خواب و خوراكشان را ربوده و به تعبير امير مؤمنان عليه السلام: «وَ لَوْ لَاالْاجَلُ الَّذى كَتَبَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ لَمْ تَسْتَقِرَّ ارْواحُهُمْ فى‏ اجْسادِهِمْ طَرْفَةَ عَيْنٍ شَوْقاً الَى الثَّوابِ وَ خَوْفاً مِنَ الْعِقابِ، عَظُمَ الْخالِقُ فى‏ انْفُسِهِمْ وَ صَغُرَ مادوُنَهُ فى‏ اعْيُنِهِمْ ...» «2»اگر نبود اجل معيّنى كه خدا برايشان مقدّر فرموده، از شوق‏ثواب و بيم عذاب، يك چشم به هم زدن نيز روحشان در بدنشان درنگ نمى‏كرد. خداوند در نظرشان بزرگ و جز او در چشمشان كوچك است.راز اين شوق وذوق نيز توجّه خاص و عنايت ويژه خداست كه به انيسان خويش ابراز مى‏كند و اوست كه شيرينى ملاقات ومناجات خود را به كام جانشان چشانده وآنان را چنين شيدا و حيران ساخته است. امام عارفان، امير مؤمنان عليه السلام- كه خود بيش از ديگران، از كوثر قرب الهى سيراب گشته- آن خلسه دست نايافتنى را چنين توصيف مى‏كند.
«... عِبادٌ ناجاهُمْ فى‏ فِكَرِهِمْ وَ كَلَّمَهُمْ فى‏ ذاتِ عُقُولِهِمْ فَاسْتَصْبَحُوُا بِنوُرِ يَقْظَةٍ فِى الْابْصارِ وَ الْاسْماعِ وَ الْافْئِدَةِ» «3»بندگانى هستند كه خداوند در انديشه هايشان با آنان مناجات مى كند ودر عمق خردشان با آنان سخن مى‏گويد، در نتيجه آنان، در پرتو نور بيدارى، چشم وگوش و دل خويش را منور مى‏سازند.و با چنين بينش و بصيرتى، شب و روز، آشكار و نهان، هجران، مى‏سوزند و مى گدازند و تا به ديار دوست نرسند، آرام نمى‏گيرند.
گفت در مكّه مجاور بودم
در حرم حاضر و ناظر بودم‏

ناگه آشفته جوانى ديدم
نه جوان، سوخته جانى ديدم‏

لاغر و زرد شده همچو هلال
كردم از وى زسر مهر سؤال‏

كه مگر عاشقى اى شيفته مرد
كه بدين گونه شدى لاغر و زرد؟

گفت آرى به سرم شور كسى است
كش چو من عاشق رنجور بسى است‏

گفتمش يار به تو نزديك است
يا چو شب روزت از او تاريك است؟

گفت درخانه اويم همه عمر
خاك كاشانه اويم همه عمر

محنت قرب زبُعد افزون است
جگر از هيبت قربم خون است‏

هست در قرب همه بيم
نيست در بُعد، جز اميد وصال‏

آتش بيم، دل وجان سوزد
شمع اميد روان افروزد «1»


3- عملكرد زيبا: لازمه نزديكى به حريم قدس‏الهى، پيراستگى از زشتى‏ها و آراستگى به‏خوبى هاست و تامؤمن درون و برون و دل و عمل‏خويش را از رذايل «تخليه» و به فضائل «تحليه» نكند به محفل انس راه نمى‏يابد. اكسير گرانبهايى كه اسباب بار يابى به عالم ملكوت را فراهم‏مى‏سازد، همچنين نشانه پذيرش انسان به حساب‏مى‏آيد، «تقوا» ست و بحق متقيان راهيان عالم قدسند و سالكان حرم انس و به تعبير امام متقيان، امير مؤمنان عليه السلام: «مَنِ اتَّقَى اللَّهَ حَقَّ تُقاتِهِ اعْطاهُ اللَّهُ انْساً بِلا انيسٍ» «2»هر كس حق تقواى الهى را به جاى آورد، خداوند، مقام انسى به او اعطا مى كند كه هيچ انيسى بدان راه نيابد.از سوى ديگر هر گونه آلودگى به معصيت، نشانه آوارگى از آستان انس و دورى از قدسيان است؛ بدانجا سرافرازانى بار مى‏يابند كه در برابر خدا گرد نفرازى نكنند و سرافكنده گناه و معصيت نباشند. به فرموده پيامبر بزرگ اسلام صلى الله عليه و آله:
«مَنْ خَرَجَ مِنْ ذُلِّ الْمَعْصِيَةِ الى‏ عِزِّ الطَّاعَةِ آنَسَهُ اللَّهُ عَزَّوَجَلَّ بِغَيْرِ انيسٍ وَ اعانَهُ بِغَيْرِ مالٍ» «1»
كسى كه از زبونى معصيت به سوى سرافرازى اطاعت رود، خداى بزرگ، بدون همدمى ديگر مونس او مى‏شود و بدون ثروت او را مدد مى‏رساند.