مراتب ذكر
ياد خدا در سه مرحله انجام مى پذيرد:
1- ذكر قلبى: اصل ذكر، همان توجه قلبى و در دل به ياد خدا بودن است قلب انسان ذاكر به ياد خدا زنده است، براى او مى تپد، از او نور مى گيرد و توجهى به غير خدا ندارد و سبب مىشود كه ذاكر گفتار و كردار خويش را نيكو كند و در ر زمره نيكان قرار گيرد.امام عارفان، على عليه السلام مىفرمايد: «مَنْ عَمَّرَ قَلْبَهُ بِدَوامِ الذِّكْرِ حَسُنَتْ افْعالُهُ فِى السِّرِّ و الْجَهْرِ» «2»هر كس دلش را با ياد خدا آباد كند، كارهايش در نهان و آشكار، نيكو مىشود.قرآن مجيد چنين ذكرى را از مؤمنان خواسته و به آنان مىفرمايد: «وَاذْكُر رَبَّكَ فى نَفْسِكَ تَضَرُّعاً وَ خيفَةً وَ دوُنَ الْجَهْرِ مِنَ الْقَوْلِ بِالْغَدُوِّ وَالْاصالِ وَ لا تَكُنْ مِنَ الْغافِلينَ» «3»پروردگارت را در دل خود، از روى تضرّع وخوف، آهسته و آرام، صبحگاهان و شامگاهان ياد كن و از غافلان نباش!
2- ذكر عملى: ذكر عملى به اين معناست كه «ذاكر» در شؤون زندگى و تصميم گيرىهاى فردى و اجتماعى به ياد خدا و در صدد كسب رضاى او باشد. امر و نهى او را مراعات كند وگرد كارهاى ناروا نگردد. در اين صورت همه اعمال او رنگ خدايى مىگيردو عطر دل انگيز او سراسر زندگىاش را فرا مى گيرد.رسول گرامى اسلام عليها السلام در اين بارمىفرمايد: «مَنْ اطاعَ اللَّهَ عَزَّوَجَلَّ فَقَدْ ذَكَرَ اللَّهَ وَ انْ قَلَّتْ صَلاتُهُ وَ صِيامُهُ وَ تِلا وَتُهُ وَ مَنْعَصَى اللَّهَ فَقَدْ نَسِىَ اللَّهَ وَ انْ كَثُرَتْ صَلاتُهُ وَ صِيامُهُ وَ تِلاوَتُهُ» «1»هر كس خدا را اطاعت كند در حقيقت، به ياد خداست گرچه نماز و روزه و تلاوت قرآنش كم باشد و هر كس خدارا نافرمانى كند، او را فراموش كرده است گرچه نماز و روزه و تلاوتش فراوان باشد.چنين حالتى از ايمان سرشار سرچشمه مىگيرد و مؤمن با ناظر و حاضر ديدن خدا، خود را همواره در منظر و محضر او مى بيند و همه توان خويش را به كار مىگيرد كه در پيشگاه مقدّس ربوبى مرتكب خلافى نگردد.
رسيدن به چنين مقامى، كارى سخت و دشوار است و عزم و همّت مردانه مىطلبد و به تمرين بسيار نيازمند است. امام باقر عليه السلام در اين باره مىفرمايد:يكى از سختترين كارهاى بندگان، ذكر خدا در هر حال است و آن چنين است كه هنگام آهنگ معصيت، ياد خدا ميان او وگناه فاصله مىاندازد و اين (تفسير) كلام خداست كه مىفرمايد: «إِنَّ الَّذينَ اتَّقَوْا اذا مَسَّهُمْ طائِفٌ مِنَ الشَّيْطانِ تَذَكَّرُوا فَاذا هُمْ مُبْصِرُونَ» «2»آنان كه تقوا پيشه كردند هر گاه گرفتار وسوسه هاى شيطان شوند به ياد خدا مىافتند و بينا مىگردند.
3- ذكر زبانى: ذكر زبانى، به زبان آوردن نام ها و صفات مقدّس خدا و تسبيح و تمجيد اوست. چنين ذكرى در واقع جلب توجه معبود يكتا و جذب عنايت و لطف اوست چنانكه خود فرمود: «فَاذْكُرُونى اذْكُرْكُمْ وَ اشْكُروُا لى وَ لا تَكْفُرُونِ» «3»مرا ياد كنيد تا شما را به ياد آورم و شكر مرا به جاى آوريد و ناسپاسى نكنيد.ذكر زبانى در عين اينكه لازمه ذكر قلبى و بخشى از ذكرعملى محسوب مىشود، متمّم و مكمّل آن دو نيز به حساب مىآيد و نشان دهنده جهت گيرى خدايى قلب و عمل است.
انبياى الهى و بزرگان دينى، ضمن اينكه خود ذاكر دائمى خدا با قلب و زبان و عمل بودند پيروان خويش را به طور مداوم بدان سفارش مىكردند و انواع و اقسام ذكرهاى زبانى را به آنان تعليم مىدادند؛ نشست و برخواست رسول خدا صلى الله عليه و آله با ياد خدا بود. «1»
امير مؤمنان عليه السلام هنگامى كه ميان مردم داورى مىكرد، تكبير مىگفت و به مردم نيز مىفرمود تكبير بگوييد. «2»امام صادق عليه السلام امام مجتبى عليه السلام را چنين توصيف مىكند: «لَمْ يُرَ فى شَيْىءٍ مِنْ احْوالِهِ الَّا ذاكِراً لِلَّهِ سُبْحانَهُ» «3»در هيچ حالى ديده نشد مگر اينكه ذاكر خداوند سبحان بود.همچنين درباره امام باقر عليه السلام مىفرمايد: «پدرم فراوان به ياد خدا بود؛ حتى هنگام راه رفتن و غذا خوردن نيز ذكر خدا بر لب داشت و سخن گفتن با ديگران، او را از ياد خدا باز نمىداشت و من همواره مىديدم كه زبانش با گفتن «لا اله الا الله» به كامش چسبيده است.» «4»
|