3- پرستش خدا
اگر تقوا را به سنگرى تشبيه كنيم كه مؤمن در آن به جنگ با شيطان مى‏پردازد، عبادت و پرستش، نقش ارتباط مستمرّ و دريافت فرمان وكمك از فرمانده مطلق هستى را ايفا مى‏كند و هر چه اين ارتباط قوى تر و بيشتر باشد، رزم، سنگر و رزمنده نيز قوى تر و محفوظترند و مأموريت نيكوتر انجام مى‏گيرد و اگر بر عكس، ارتباط ضعيف و اندك باشد، آسيب پذير خواهند شد.قرآن مجيد اين واقعيت را در دو آيه بيان كرده است؛ نخست درباره مطلق عبادت مى‏فرمايد: «يا ايُّهَا النَّاسُ اعْبُدوُا رَبَّكُمُ الَّذى خَلَقَكُم وَ الَّذينَ مِنْ قَبْلِكُمْ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ» «2»اى مردم، پروردگارتان را كه پيشينيان شما را آفريده، بپرستيد، شايد تقوا پيشه كنيد.و درباره عبادت خاصّى چون روزه نيز مى‏فرمايد: «يا ايُّهَا الَّذينَ امَنوُا كُتِبَ عَلَيْكُمُ الصِّيامُ كَما كُتِبَ عَلَى الَّذينَ مِنْ قَبْلِكُمْ لَعلَّكُمْ تَتَّقوُنَ» «3»اى كسانى كه ايمان آورده ايد، روزه بر شما مقرّر شده، همان گونه كه بر پيشينيانتان مقرر شده بود، شايد متّقى شويد.به دلايل ياد شده، متّقيان واقعى، عاشق عبادتند و علاوه بر عبادت هاى واجب- كه شرط اوليه ايمان و تقواست- در هر فرصت مناسبى به راز و نياز با بى نياز مطلق مى‏پردازند وبا بال تقوا در ملكوت معنويت به پرواز در مى‏آيند و در اين پرواز، بال‏هايشان نيز استحكام بيشترى مى‏يابد. امام متقيان، على عليه‏السلام درباره آنان مى‏فرمايد:
«باگسترده شدن پرده سياه شب، بر پا ايستاده به تلاوت بخش هايى از قرآن مى‏پردازند، آن را با ترتيل و تأمّل مى خوانند و درغم و اندوه (آخرت) فرو مى روند و دواى دردشان را از آن جستجو مى كنند؛ وقتى به آيه اى شوق انگيز مى‏رسند، در آن طمع مى كنند و دل مى‏بندند گويا چشم انداز آينده خويش را در آن مى نگرند و هرگاه به آيه اى هراس انگيز برمى خورند، گوش هاى دلشان را بدان مى سپارند، گويا فرياد و خروش دوزخ را در بن گوش هاى خود مى‏شنوند.از اين رو كمرهايشان (براى ركوع) را خم مى كنند و پيشانى، زانوها، كف دست ها و نوك پاهاى خود را (براى سجده) بر خاك مى نهند و از خداى بزرگ، آزادى از دوزخ را مى‏طلبند.» «1»