1- خودمحورى‏
انسان هر اندازه از هوش سرشار و عقلى تيزبين برخوردار باشد باز هم به فكر و نظر ديگران نيازمند است و اتكاى به ذهن و فكر خود و سود جستن از آراى صاحب‏نظران، به استبداد رأى و گمراهى مى‏انجامد. اميرمؤمنان عليه السلام با لحن شديدى از خودرأيى و ياد كرده فرموده است: «احْمَقُ النَّاسِ مَنْ ظَنَّ انَّهُ اعْقَلُ النَّاسِ» «2»ابله‏ترين مردم كسى است كه پندارد خردمندترين مردم است.
نتيجه بارز خودرأيى، تنها ماندن در صحنه‏هاى زندگى و مديريت است؛ چرا كه ديگران وقتى هيچ‏گونه مشاركتى در تصميم گيرى نداشته باشند، احساس مسؤوليت چندانى هم در اجراى كار از خود نشان نمى‏دهند.نقطه مقابل استبداد رأى، مشورت و مشاركت دادن همكاران در تصميم گيرى‏هاى مديريت است. اين اقدام ارزشمند، علاوه بر زدودن تبعات خود محورى، به مدير امكان مى‏دهد كه از انديشه و عقل ديگران سود جويد و توانمندى خويش را چندين برابر كند.اميرمؤمنان عليه السلام مى‏فرمايد: «مَنْ شاوَرَ ذَوِى الْعُقُولِ اسْتَضاءَ بِانوارِ الْعُقُولِ» «1»هر كس با خردمندان مشورت كند، از نور خرد آنان، روشنى مى‏گيرد.