خودشناسى و خودسازى‏

آدمى از كالبدى به نام «بدن» وگوهرى به نام «نَفْس» تشكيل شده و پيدايش او با آفرينش بدن شروع مى شود و با پويش نفس دوام مى‏يابد و به اصطلاح «جسمانية الحدوث و روحانية البقاء» است.يكى از خواسته هاى بديهى و فطرى انسان ها يافتن سعادت و پرهيز از هدر دادن سرمايه هستى است. براى يافتن سعادت موعود بايد جسم و جان را شناخت و آداب سالم زيستن و آفات تباه شدن آنها را شناخت؛ شناخت بدن و ارائه دستورهاى ضرورى حفظ تقويت، بهداشت و درمان آن را علم طب، عهده دار است و بيشتر مردم نيز كم و بيش با آن سروكار دارند ولى شناخت روح و روان يا نفس ناطقه، كارى بس سترگ، طاقت فرسا، ارزنده و عالى‏ترين شناخت است. به تعبير امير مؤمنان صلوات الله عليه: «نالَ الْفَوْزَ الْاكْبَرَ مَنْ ظَفِرَ بِمَعْرِفَةِ النَّفْسِ» «1»هر كس به خويشتن شناسى دست يابد، به بزرگ ترين پيروزى نايل شده است.همين طور خودشناسى از هر دانش ديگرى ارزنده تر است، زيرا اين، آگاهى به خويشتن است و آن، آشنايى با بيگانه، ديگر اينكه خودشناسى مقدّمه خداشناسى است كه بايستى هدف نهايى هر دانشى باشد و به تعبير آن حضرت: «مَنْ عَرَفَ نَفْسَهُ عَرَفَ رَبَّهُ» «1»هر كس خود را شناخت، خدا را هم شناخت.همچنين شناخت صحيح از پديده هاى ديگر، مستلزم خودشناسى است و بدون خويشتن شناسى، ديگر شناسى چندان ميسور و چاره ساز نيست. حضرت در سخنى ديگر مى فرمايد:كَيْفَ يَعْرِفُ غَيْرَهُ مَنْ يَجْهَلُ نَفسَهُ» «2»كسى كه خود را نشناخته چگونه ديگران را بشناسد؟!و بر عكس، عدم خودشناسى، سبب مى‏شود كه انسان، علاوه بر از دست دادن امتيازات ياد شده، جايگاه خويش رادر پهنه هستى نيابد و به جاى گام نهادن در شاهراه هدايت، در وادى گمراهى فرو غلتد ونقد عمر را از كف بدهد. امام على عليه‏السلام در اين باره نيز مى‏فرمايد:مَنْ لَمْ يَعْرِفْ نَفْسَهُ بَعُدَ عَنْ سَبيلِ النَّجاةِ وَ خَبَطَ فِى الضَّلالِ وَالْجَهالاتِ» «3»هر كس خويشتن را نشناسد، از راه نجات فاصله مى‏گيرد و در (ورطه) گمراهى و نادانيها سقوط مى‏كند.