ج- مقارنات نماز
منظور از مقارنات امورى است كه همزمان با برپايى نماز بايد به آنها توجّه داشت و آنها را به كار بست. اهمّ اين امور از اين قرار است:
1- اذان و اقامه: و آن دو عبارتند از اعلام و تذكّر يك سلسله اصول كلّى و اساسى كه هر مسلمان بايد بدانها پايبند باشد و بيان شعارهايى سازنده در جهت بر پايى هر چه با شكوهتر نماز و ... زيرا نماز در حقيقت حضور يافتن انسان در محضر خداوند و سخن گفتن با حضرت اوست و شايسته است انسان قبل از اين شرفيابى، در دو جهان درون و بيرون وجودش صلا زند و ندا در دهد تا همه ابعاد و قواى ظاهرى و باطنى خود را براى ورود در اين ضيافت عظيم آماده كند و آنها بدون تهيّه اسباب و آداب، وارد محضر مقدّس ربوبى نشوند. اين اعلان را «اذان» مى‏نامند. وقتى نمازگزار با گفتن «اذان» قواى خود را براى نماز فرا خواند، با اداى «اقامه» اين قوا را در محضر خداوند به قيام وامى‏دارد. «1»گفتن تكبيرهاى چهارگانه در ابتداى اذان به انسان توجّه مى‏دهد كه ذات، صفات، اسماء و افعال الهى بزرگتر از آن است كه در وصف بگنجد. «2»شهادت به يگانگى خداوند و نفى هر مؤثرى جز او در عالم وجود نيز اين اثر سازنده را دارد كه حجاب‏هاى ناشى از توجّه به غير خدا را كه مانع حضور در محضر بارى تعالى است مى‏درد و راه را براى وصول به معراج قرب الهى باز و هموار مى‏سازد.گواهى به رسالت پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله و امامت امير مؤمنان عليه السلام نيز نوعى استمداد از روح بلند آن دو رادمرد بزرگ، براى عروج به ملكوت و موفقيّت در انجام اين سفر روحانى است. علاوه بر اين ضرورت اطاعت و انقياد در برابر اوامر آن بزرگواران را نيز به قلب و روح انسان يادآورى مى‏كند و خود به منزله نوعى اعتراف و اتمام حجت است چه اين كه وقتى پذيرفتيم كه پيامبر صلى الله عليه و آله فرستاده خدا و مأمور هدايت انسانها و امام عليه السلام جانشين و تداوم بخش راه اوست، در صورت تخلّف از دستورات آنان جايى براى اعتذار در پيشگاه خداوند باقى نمى‏ماند.گفتن «حَىَّ عَلَى الصَّلاةِ» و «حَىَّ عَلَى الْفَلاحِ» و «حَىَّ عَلى‏ خَيْرِ الْعَمَلِ» «1» به منزله اعلام آماده باش و فراخوانى به همه قوا و ادراكات، براى حضور در پيشگاه قدس الهى است، زيرا فطرت انسان جوياى سعادت و فلاح است و اين فلاح نيز جز با انجام و اقامه بهترين اعمال- نماز- حاصل نمى‏شود.

2- قيام (ايستادن): ادب قيام آن است كه نماز گزار به اين حقيقت توجّه كند و آن را به قلب خويش القا نمايد كه در مقابل چه كسى ايستاده و با كى سخن مى‏گويد. از سويى ذلّت، حقارت و تهيدستى خود و از سوى ديگر بزرگوارى، جلال و جبروت معبودش را در نظر بگيرد و خود را در مرأى‏ و منظر او بداند، چرا كه اگر انسان خدا را نمى‏بيند، او انسان را مى‏بيند. قرآن كريم در اين باره خطاب به رسول خدا صلى الله عليه و آله مى‏فرمايد: «وَ تَوَكَّلْ عَلَى الْعَزيزِ الرَّحيمِ الَّذى‏ يَريكَ حينَ تَقُومُ» «2»بر خداوند عزيز رحيم توكّل‏كن همان‏كسى كه وقتى (براى نماز و عبادت) قيام‏مى‏كنى ترا مى‏بيند.ابان بن تغلب مى‏گويد: به امام صادق عليه السلام عرض كردم:امام سجاد، على بن الحسين عليه السلام را ديدم كه وقتى به نماز مى‏ايستاد، رنگ چهره‏اش دگرگون مى‏شد!امام صادق عليه السلام در پاسخ به من فرمود:
«وَاللَّهِ انَّ عَلِىَّ بْنَ الْحُسَيْنِ كانَ يَعْرِفُ الَّذى‏ يَقُومُ بَيْنَ يَدَيْهِ» «1»به خدا سوگند! على بن الحسين عليه السلام كسى را كه در برابرش به نماز مى‏ايستاد مى‏شناخت.

3- نيّت: ادب نيّت، اخلاص است؛ به اين معنا كه هيچ انگيزه‏اى جز خشنودى خداوند و نزديك شدن به او و اطاعت از دستور او در عمل انسان مدخلّيت نداشته باشد.

4- تكبير (گفتن اللَّهُ اكبر): شايسته است در ابتداى نماز هفت تكبير گفته شود كه يكى از آنها به نيّت تكبيرة الاحرام باشد. به اين تكبيرها، «تكبيرات افتتاحيّه» مى‏گويند.همچنين بعد از هر يك از بخشهاى مختلف نماز نيز گفتن تكبير مستحب است، زيرا نمازگزار درضمن گفتن اين تكبيرها عمل خودرا دربرابر عظمت الهى، كوچك و ناچيزشمرده و خدا را از اين‏كه در تصوّر و توصيف بشرى بگنجد برتر و بزرگتر مى‏داند. و نيز شايسته است در هر تكبير، بويژه در هنگام گفتن تكبيرةالاحرام دستها را تا برابر گوش بالا بياورد.

5- قرائت: مهمترين آداب قرائت استعاذه است به اين معنا كه انسان قبل از شروع به خواندن حمد از شر شيطان رجيم به خدا پناه ببرد و بگويد: «اعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّيْطانِ الرَّجيمِ»ديگر آن‏كه الفاظ و عبارات حمد و سوره بلكه همه آنچه را در نماز مى‏گويد صحيح و نيكو ادا كند و توجّه به الفاظ و عبارات، او را از دقّت در معانى آنها باز ندارد و از درياى بى‏كران آيات الهى و استفاده از مفاهيم بلند آن محروم نسازد.

6- ركوع: امام صادق عليه السلام درباره ركوع و ارتباط آن با سجود مى‏فرمايد: «فِى الرُّكُوعِ ادَبٌ وَ فِى السُّجُودِ قُرْبٌ وَ مَنْ لا يُحْسِنُ الْادَبَ لا يَصْلَحُ لِلْقُرْبِ» «2»در ركوع ادب است و در سجود نزديكى به خداست و كسى كه ادب را نيكو رعايت نكند شايستگى نزديك شدن پيدا نمى‏كند.ركوع، نشانه خشوع و اظهار ذلّت است. نمازگزار در ركوع اقرار مى‏كند به اين كه درقيام به خدمت خداوند سبحان، حق خدمت را به جا نياورده پس با اين هيأت به خدا پناهنده مى‏شود و از او پوزش مى‏طلبد و از آداب ركوع اين است كه انسان پشت خود را مستوى نگه دارد، و گردن خود را كشيده دارد، كنايه از آن كه آمادگى دارد در راه ايمان به خدا و اجراى فرامين او گردنش را بزنند.

7- سجود: در اين حال هفت موضع از بدن، از جمله پيشانى خود را بر زمين مى‏گذارد و اين نشانه تذلّل و خاكسارى در برابر خداوند و عالى‏ترين درجه عبوديّت است.در ركوع و سجود انسان بايد به تسبيح خداوند بپردازد. به‏اين معنا كه با گفتن ذكر شريف «سبحان اللَّه» يا نظاير آن «1» ذات پاك خداوند را از هر عيب و نقص منزّه و مقدّس شمارد. «سبحان اللَّه» با همه اختصار و كوتاهى كه دارد، بيانگر مفاهيم بلند اعتقادى و ارزشى است. تسبيح خداوند زيربناى تمام عقايد و تفكّرات اسلامى و تعيين كننده چگونگى ارتباط انسان با خداست. با اين توضيح كه:
- در تسبيح خداوند، توحيد هست، زيرا خداوند از شرك و شريك منزّه است.
- در تسبيح خداوند، اعتقاد به عدل الهى نهفته است، زيرا خداوند از ظلم و ستم منزه است.
- در تسبيح خداوند، نبوّت و امامت مستتر است، زيرا خداوند منزّه است از اين كه بشر را بيافريند و او را بدون راهنما رها كند.
- در تسبيح خداوند اعتقاد به معاد هست، زيرا نبودن معاد مستلزم اين است كه آفرينش جهان و انسان بيهوده باشد و خداوند منزّه است از اين كه كار عبث و بيهوده انجام دهد.
در شكل دادن روابط انسان با خدا نيز تسبيح نقش عمده‏اى دارد، زيرا انسان وقتى خدا را از هر عيب و نقص، منزّه بداند به او عشق مى‏ورزد، او را مى‏پرستد، او را مى‏ستايد، فرامينش را گردن مى‏نهد، به مشيّت او راضى مى‏شود، بر او توكّل مى‏كند، از معصيتش پرهيز مى‏كند، در جلب رضايتش مى‏كوشد، به بندگانش خدمت مى‏كند و ...سرانجام به خاطر همين محتواى عظيم نهفته در تسبيح است كه خداوند متعال در قرآن كريم به كرّات و بيش از هر چيز پيامبرش را به آن سفارش مى‏كند «2» و همه‏
موجودات آسمان و زمين را نيز تسبيح‏گوى خداوند مى‏داند. «1»وقتى از امير مؤمنان على عليه السلام معناى «سُبْحانَ اللَّهِ» را پرسيدند فرمود: «هُوَ تَعْظيمُ جَلالِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ تَنْزيهُهُ عَمَّا قالَ فيهِ كُلُّ مُشْرِكٍ فَاذا قالَهَا الْعَبْدُ صَلَّى عَلَيْهِ كُلُّ مَلَكٍ» «2»آن، بزرگ دانستن جلال خداوند است و منزّه دانستن او از آنچه هر مشركى درباره خدا مى‏گويد. پس هرگاه بنده‏اى آن را بگويد هر فرشته‏اى بر او درود فرستد.و نيز از مهمترين آداب سجود آن است كه انسان سجده خود را طولانى كند.رسول خدا صلى الله عليه و آله رعايت اين ادب را شرط محشور شدن با خود دانسته مى‏فرمايد: «اذا ارَدْتَ ان يَحْشُرَكَ اللَّهُ مَعى‏ فَاطِلِ السُّجُودَ بَيْنَ يَدَىِ اللَّهِ» «3»هرگاه خواستى كه خداوند- در قيامت- با من محشورت كند، سجده‏ات را در پيشگاه خداوند طولانى كن.

8- تشهّد: در تشهّد بار ديگر به وحدانيّت خداوند، نفى هرگونه شريك از او و نيز عبوديّت و رسالت نبى‏اكرم صلى الله عليه و آله گواهى مى‏دهيم و بر آن حضرت و خاندان پاكش درود مى‏فرستيم. امام صادق عليه السلام مى‏فرمايد: «التَّشَهُّدُ ثَناءٌ عَلَى اللَّهِ تَعالى‏، فَكُنْ عَبْداً لَهُ فِى السِّرِّ، خاضِعاً لَهُ فِى الْفِعْلِ، كَما انَّكَ عَبْدٌ لَه بِالْقَوْلِ وَالدَّعْوى‏ «4» ...»تشهّد ستايش خداوند متعال است. پس تو همان‏گونه كه به زبان و گفتار ادّعاى بندگى او را دارى، در ضمير باطن نيز بايد بنده او بوده و در عمل هم در برابرش خاضع باشى.

9- سلام: از آنجا كه نماز معراج مؤمن است، اتمام نماز به منزله بازگشت از اين سفر روحانى است و چون نمازگزار آهنگ بازگشت مى‏كند، سه سلام مى‏دهد. به اين ترتيب كه اوّل به منظور قدرشناسى از زحماتى كه رسول خدا صلى الله عليه و آله در راه هدايت انسان‏ها متحمّل شده به ايشان سلام مى‏دهد. اين سلام با رحمت و بركات خداوند نيز همراه است. آنگاه بر خود و بندگان شايسته خداوند و سپس بر همه فرشتگان و مؤمنان سلام مى‏كند. امام خمينى قدس سره درباره ادب سلام مى‏فرمايد:
كسى كه در نماز غايب از خلق نبوده و مسافر الى اللَّه نشده، براى او سلام، حقيقت ندارد و جز لقلقه لسان نيست. پس ادب قلبى سلام، به ادب جميع صلاة است. و اگر در اين نماز كه حقيقت معراج است، عروجى حاصل نشده و از بيت نفس خارج نشده، سلام بر او نيست. و نيز در اين سفر اگر سلامت از تصرّفات شيطان و نفس امّاره بود، و در تمام اين معراج حقيقى، قلب را علّتى نبود، سلام او حقيقت دارد «والَّا لا سَلامَ لَهُ» «1»