درجات تفكّر
درست است كه تفكّر و انديشه، كارى ارزشمند است و در شمار عبادات بزرگ به حساب مى‏آيد، ليكن هر تفكّرى ارزشمند نيست و عبادت محسوب نمى‏شود. از اين رو شارع مقدّس اسلام از انديشه درباره برخى موضوعات نهى فرموده و بايد از آنها پرهيزكرد. «2»ارزش انديشه‏هاى مثبت و سازنده نيز با هم يكسان نيست، بلكه نسبت به موضوعاتشان باهم تفاوت دارند. بدين جهت، دانشمندان بزرگوار اخلاق و سير و سلوك براى تفكّر درجاتى قائل شده‏اند كه عبارتند از:

1- تفكّر درباره خداوند
عالى‏ترين درجه تفكّر، انديشيدن درباره قدرت و عظمت الهى و اسما و صفات اوست، زيرا ذات اقدس الهى منشأ عالم هستى و سرچشمه همه فضايل و كمالات است و تقرّب به درگاه او نيز رمز عزّت، آزادگى و تكامل آدمى است و اين تقرّب بدون تفكّر و تحصيل معرفت حاصل نمى‏شود، از اين رو حضرت صادق عليه السلام فرمود: «أَفْضَلُ الْعِبادَةِ إِدْمانُ التَّفَكُّرِ فِى اللَّهِ وَ فى قُدْرَتِهِ» «1»برترين عبادت‏ها، انديشه درباره خدا و قدرت اوست.امام خمينى قدس سره درباره ارزش و قداست انديشه درباره خداوند مى‏فرمايد:... [درجه‏] اول، تفكّر در حق و اسماء و صفات و كمالات اوست و نتيجه آن، علم به وجود حق و انواع تجلّيات است كه از آن به اعيان و مظاهر رخ دهد. و اين افضل مراتب فكر و اعلى‏ مرتبه علوم و اتقن مراتب برهان است، زيرا كه از نظر به ذات علّت و تفكّر در سبب مطلق، علم به او و مسبّبات و معلولات پيدا شود .... «2»برخى به غلط، چنين پنداشته‏اند كه مطلق تفكّر درباره ذات اقدس الهى براى بشر ممنوع بوده كسى حق ندارد حتّى براى كسب و ازدياد معرفت خود و اثبات وجود الهى و تنزيه و تقديس آفريدگار جهان، درباره حضرتش بينديشد. حضرت امام خمينى قدس سره اين عقيده را تصوّرى باطل دانسته در ردّ آن مى‏فرمايد:بايد دانست كه اين‏كه ما گفتيم «تفكّر در ذات و اسما و صفات»، ممكن است جاهل گمان كند كه تفكّر در ذات ممنوع است به حسب روايات و نداند كه آن تفكُّر كه ممنوع است، تفكّر در اكتناه ذات «3» و كيفيت آن است، چنانچه از روايات شريفه استفاده مى‏شود ... و امّا نظر در ذات براى اثبات وجود و توحيد و تنزيه و تقديس آن، غايت ارسال انبيا و آمال عرفا بوده و قرآن كريم و احاديث شريفه مشحون از علم به ذات و كمالات و اسماء الهى و كتب معتبره اخبار مثل اصول كافى و توحيد شيخ صدوق، غور در اثبات ذات و اسماء و صفات نموده‏اند. «4»

2- تفكّر در نظام هستى (آفاق و انفس)
يكى ديگر از درجات تفكّر، انديشه در لطايف و دقايق آفرينش و اتقان و استحكام نظام آفرينش است. چنين تفكّرى به‏خودى خود در كمال‏يابى انسان، رهاساختن جان از چنگ‏ تعلّقات سخيف مادّى‏و اوج و اعتلايش در فراخناى عالم ملكوت نقشى تعيين‏كننده دارد.متفكّر بزرگ اسلامى، خواجه نصيرالدين طوسى در اين باره مى‏نويسد:انسان بايد در اجزا و ذرّات عالم از قبيل كرات آسمانى، ستارگان، حالات، حركات، تأثر و هدف آنها انديشه كند، همين‏طور در موجودات زمينى از اجرام معدنى گرفته تا گياهان و جانوران و بويژه اعضا و اجزاى وجود انسان كه هيچ‏يك قابل شمارش نيست نيز بينديشد و آنگاه با تفكّر درباره منافع، مصالح و حكمت‏هايى كه بر وجود هر كدام مترتّب است، بر كمال، عظمت، علم و قدرت آفريننده و ناپايدارى غير او استدلال كند ... و از همين قبيل است تأمّل در تاريخ گذشتگان و چگونگى كوتاه‏شدن دست آنها از دنيا و رهسپارى ايشان به‏ديار آخرت؛ بديهى است چنين تفكّرى موجب قطع دلبستگى به غير خدا، وابستگى كامل به حضرت او و تحصيل تقوا مى‏شود. همچنين مى‏توان دامنه تفكّر را قدرى بيشتر گسترش داد، به‏گونه‏اى كه‏شامل انديشه‏در آيات قرآن، روايات معصومين‏و احكام‏و مسائل‏شرعى و دينى نيزبشود. «1»