كمال يابى در پرتو عبادت‏
تمام برنامه‏هاى دينى و الهى براى تكامل انسان پايه‏گذارى شده است.هدف واقعى عبوديت و بندگى و فلسفه عبادتهاى ما كه خود، كلاسهاى تربيتى هستند، تكامل انسان است.كمال انسانى ابعاد مختلفى دارد مانند كمال عرفانى، كمال عبادى، كمال سياسى و كمال اخلاقى كه در پرتو عبادت الهى فراهم مى‏شود، چرا كه انسان وقتى به مقام بندگى خدا توجّه كرد. خلايق را آفريده‏هاى او مى‏داند و لطف و رحمت و رفتار نيكو نسبت به آنها را وظيفه بندگى خويش مى‏شمارد و انس و الفت با آنها را راه وصول به بندگى مى‏داند، همينطور به فرمانهاى الهى در مسائل اخلاقى عمل مى‏كند؛ پس بنده خدا به اخلاق الهى متخلق مى‏شود و اعضا و جوارحش كارى خدايى انجام مى‏دهند.
امام باقر عليه السلام فرمود: «خداى عزّوجل فرموده است: هيچ بنده‏اى به وسيله چيزى، نسبت به من تقرب نجسته كه محبوبتر از انجام فرايض باشد و او با انجام نمازهاى مستحب تا آنجا به من نزديك مى‏شود كه او را دوست مى‏دارم. وقتى او محبوب من شد، من گوش او مى‏شوم كه با آن مى‏شنود و چشم او مى‏شوم كه با آن مى‏بيند و زبان او مى‏گردم كه با آن سخن مى‏گويد و دست او

مى‏شوم كه با آن مى‏زند. هر گاه مرا بخواند او را اجابت مى‏كنم و اگر چيزى از من بخواهد بدو مى‏بخشم.» «1»عبادت و اطاعت از خدا سبب مى‏شود كه انسان با قدرت الهى صداهايى را كه با نيروى عادّى نمى‏شنود، بشنود و صورتهايى را كه ديدگان عادّى را ياراى ديدن آن نيست، ببيند. امام خمينى قدس سره مى‏فرمايد: «... شما ملاحظه كرديد كه در قرآن شريف و همين طور در نماز وقتى كه (تشهد) نماز را مى‏خوانيد نسبت به رسول اكرم (ص) «عَبْدُهُ وَرَسُولُهُ» عبد را بر رسالت مقدم داشتند و ممكن است كه اصل اين به اين اشاره باشد كه از كانال عبوديت به رسالت رسيده است، از همه چيز آزاد شده است، و عبد شده است، عبد خدا نه عبد چيزهاى ديگر.» «2»پس بايد اذعان كرد كه تنها راه رسيدن به كمال انسانى- كه همان نزديكى به پروردگار است- بندگى و عبوديت است كه در بستر «صراط مستقيم» و با عنايت و مدد الهى انجام مى‏گيرد. «3»بنابر اين «عبادت» و «كمال» لازم وملزوم يكديگرند و به عبارتى، هر يك در ديگرى تأثير متقابل دارد. بدين ترتيب، انسانى كه در مسير تكامل گام نهاده است به عبادت پروردگار مى‏پردازد و هر چه عبادت بيشتر و بهتر انجام گيرد تكامل سرعت مى‏يابد و هر چه انسان كاملتر گردد، عبادت و بندگى نيز افزون مى‏شود و هر چه در اين مسير كوشش نمايد،خدايى‏تر مى‏شود، بگونه‏اى كه انديشه، گفتار و كردار او رنگ خدايى مى‏گيرد كه در بخش ديگر به ترسيم آن خواهيم پرداخت.