ب- عُجب‏
«عجب عبارت است از اينكه (انسان) خود را بزرگ شمارد به جهت كمالى كه در خود ببيند. خواه آن كمال را داشته باشد، خواه (در واقع)نداشته باشد.» «1»شادى وشگفتى از عبادت، خود را قهرمان ميدان عمل دانستن و در پى آن، ناز و كرشمه به خدا فروختن از نادانى و كوته فكرى انسان سرچشمه مى‏گيرد و دردى كشنده و آفتى بر باد دهنده است و هستى و حيات عبادت و كار نيك رانابود مى‏سازد و از جمله آفتهايى است كه ممكن است به همه نيكيها و پرستشها آسيب برساند.امام على عليه السلام پيرامون آن فرمود: «مَنْ اعْجَبَ بِعَمَلِهِ أَحْبَطَ أَجْرَهُ» «2»هر كس از عمل خويش شگفت زده شود، اجر خويش را نابود كرده است.عجب به‏يك معنا از ريا هم خطرناكتر است، زيرا ريا با وجود شخص دوّمى تحقق مى‏يابد، ولى عجب حالتى قلبى است كه اگر كسى هم در ميان نباشد صورت مى‏پذيرد.آنكه مى‏خواهد با عبادتى كوچك و دست و پا شكسته كه بطور كلّى با توفيق و نيروى خدادادى انجام پذيرفته است. بر خداى بزرگ و بى همتا منّت نهد، همان بهتر كه چنين عبادتى را هرگز به جا نياورد كه پيشينه ديرينه او را به باد مى‏دهد.امام باقر عليه السلام چنين فرموده است:دو نفر وارد مسجد مى‏شوند؛ يكى عابد و ديگرى گنهكار، سپس آن دو در حالى از مسجد خارج مى‏شوند كه گنهكار، دوست خدا و عابد، گناهكار شده است. بدين جهت كه عابد براى باليدن به عبادت وارد مسجد شده و انديشه گنهكار اين بوده كه از گناهش باز گردد و از خدا آمرزش بطلبد. «1»