اصالت آزادى و آزادگى
انسان ماهيتى دوگانه دارد؛ نيمى خاكى و نيمى افلاكى، نخست را «جسم» گوييم كه بايد «آزادى» داشته باشد و ديگرى «روح» است كه بايد از «آزادگى» برخوردار باشد وگرنه، برده، بىاراده، سفله و بىارزش است. اين دو خصلت، لازم و ملزوم يكديگر نيستند، ممكن است تن، برده باشد و روح آزاده يا تن، آزاد باشد و روح فاقد آزادگى.از ديدگاه اسلام، آزادى و آزادگى، همزاد يكديگرند و انسان در اصل هم آزاد است و هم آزاده و اين، ستم خود يا ديگران است كه او را به بردگى و بىارادگى سوق مىدهد و تن يا فكرش را به زنجير مىكشد. سرور آزاد مردان، امير مؤمنان عليهالسلام، در اين باره دو سخن نغز دارد: «ايُّهَا النَّاسُ انَّ ادَمَ لَمْ يَلِدْ عَبْداً وَ لا امَةً وَ انَّ النَّاسَ كُلُّهُمْ احْرارٌ» «1»اى مردم از حضرت آدم، مرد يا زنِ برده متولد نشده است و همه مردم، آزادند. «لا تَكُنْ عَبْدَ غَيْرِكَ فَقَدْ جَعَلَكَ اللَّهُ حُرّاً» «1»بنده ديگرى نباش كه خدا تو را آزاد آفريده است.
|