الف- تصحيح انديشه‏ها
تضاد فيزيكى انسانها نتيجه تضادّ فكرى آنهاست؛ اگر انديشه‏ها جهتگيرى واحدى داشته باشند، كشمكش ظاهرى جاى خود را به صفا و صميميت خواهد داد و دلها باهم مأنوس خواهند شد، پس نخستين گام در راه همدلى جامعه، ارائه انديشه‏اى صحيح و اصولى است تا ضمن زدودن انگيزه‏هاى كينه ونفرت، بسان استوانه مغناطيسى، دلها را حول محور خويش جذب نمايد.اسلام با ارائه انديشه ناب توحيدى، در اين راه پيشگام است و هيچ مكتبى مانند آن، موفق نشده تا پيوندى اصولى و جاويد در ميان دلها برقرار سازد؛ رشد سريع اسلام در جامعه نيمه وحشى جاهلى و تجمع هزاران انسان بدخو، خودخواه، جاهل، بت پرست‏و ... زير يك پرچم و همسو شدن با رهبر اسلام و جانبازى و ايثار و فداكارى آنها، بهترين دليل اين مدعاست كه رسول خدا صلّى‏اللَّه عليه وآله با القاى يك تفكّر صحيح توانست، پراكنده‏ترين جامعه را منسجم كند و وحشى‏ترين دلها را مأنوس سازد، بگونه‏اى كه مردم مدينه حاضر شوند همه زندگى خويش را با مهاجران تقسيم كنند، همديگر را برادر بخوانند، كينه‏هاى چندين ساله را دور بريزند، مال و جان خويش را در راه يكديگر نثار كنند و ... اين نبود جز در سايه انديشه توحيدى ايمان به خدا، رهبرى الهى و روز رستاخيز كه رسول اكرم (ص) به آنان آموخت و در گوش جانشان زمزمه كرد كه: «الْمُؤمِنُ الِفٌ مَأْلُوفٌ» «1»مؤمن، الفت گير و الفت پذير است.عكس آن را هم قرآن، در وصف منافقان و كافران به كار برده و فرموده است: «... تَحْسَبَهُمْ جَميعاً وَ قُلُوُبُهْم شَتَّى ذلِكَ بِانَّهُمْ قَوْمٌ لايَعْقِلُونَ» «2»منافقان و كافران را متّحد مى‏پندارى و حال آنكه دلهايشان پراكنده است و اين بدان سبب است كه ايشان، گروهى بى‏خردند.جالب اينكه سبب تفرقه و پراكندگى آنها را انديشه ناصحيح و بى‏خردى معرفى كرده؛ زيرا اگر آنها درست مى‏انديشيدند، دلهايشان يكسو مى‏شد و باهم متّحد و منسجم مى‏شدند. «3»