ج- روش تربيتى معصومين عليهم السلام‏
خداوند عزيز و بى‏نياز، به منظور كمك به عزّت و كرامت انسان و نگهدارى او از سقوط در ورطه «بيخودى»، «ستم‏پذيرى» و «دريوزگى»، اولياى خويش را برانگيخت تا در اوج عزّت و سرفرازى، نمونه عينى آزاد منشى و بزرگوارى باشند و راه عملى آزاد زيستى، شجاعت و اعتماد به نفس را به مردم بياموزند و آنان را در برابر امواج سهمگين مصيبتها و مشكلات و غارت و هجوم جهانخواران مدد رسانند؛ سيره آن بزرگواران، بدون استثنا، تربيت انسانهايى آزاده و بزرگمنش بود و در هيچ يك از رهنمودها و دستورالعملهاى آنان، راهى براى انظلام و استرحام، بازنمانده است تا دستاويز بزدلان، مرفّهان و خشكه مقدّسان دنيا طلب باشد! به نمونه‏هاى زير، دقّت كنيد:
1- وقتى پيروان حضرت موسى عليه السلام، مورد تعقيب فرعونيان قرار گرفتند و در ساحل دريا غافلگير و محاصره شدند، نزديك بود به ذلّت اسارت و تسليم تن دهند ولى آن رادمرد الهى، با بصيرت و توكّل بر خدا، از شكستن روحيه آنان جلوگيرى كرد و روح استقامت و اميد را در ايشان دميد؛ در قرآن مجيد مى‏خوانيم: «فَلَمَّا تَراءَ الْجَمْعانِ قالَ اصْحابُ مُوسى‏ انَّا لَمُدْرَكُونَ قالَ كَلَّا انَّ مَعِىَ رَبّى‏ سَيَهْدينِ» «1»
چون آن دو گروه (موسويان و فرعونيان) همديگر را ديدند، ياران موسى گفتند: «ما در محاصره قرار گرفتيم.» موسى گفت: «هرگز! يقيناً پروردگارم با من است و بزودى مرا راهنمايى مى‏كند.»
2- رسول اكرم صلّى اللَّه عليه و آله با اينكه در بيشتر سالهاى رسالت از سوى دشمنان داخلى و خارجى مورد حمله و اذيت قرار گرفت، ولى هرگز سخن يا حركتى كه بوى تسليم و استرحام دهد، از او صادر نشد؛ آن بزرگوار، همواره تلاش مى‏كرد استقلال‏ شخصيت و آزادگى خويش را حفظ كند، نه تنها از دشمن، بلكه از دوست هم درخواستى نكند، چنان كه نقل شده است كه روزى به اصحابش فرمود: آيا با من بيعت نمى‏كنيد؟ گفتند: اى پيامبر! ما سالهاست كه با شما بيعت كرده‏ايم! فرمود: بيعت كنيد (و قول بدهيد) كه هيچ‏گاه از مردم چيزى نخواهيد. سخن آن حضرت، چنان بر آنان تأثير گذاشت كه از آن پس، اگر يكى از آنها سوار مركب بود و تازيانه از دستش بر زمين مى‏افتاد، به كسى نمى‏گفت، تازيانه را به من بده، بلكه خود، از مركب پايين مى‏آمد و آن را بر مى‏داشت. «1»
و نيز به پيروان خويش فرمود:
«اسْتَغْنُوا عَنِ النَّاسِ وَ لَوْ بِشَوْصِ السِّواكِ» «2»از مردم بى‏نيازى بجوئيد، گر چه به يك تكّه چوب مسواك باشد.
امام صادق عليه السلام مى‏فرمايد:وضع مالى يكى از اصحاب پيامبر صلّى اللَّه عليه و آله سخت شد، همسرش به او گفت نزد رسول خدا (ص) برو و از او درخواست كمك كن، مرد خدمت پيامبر (ص) رسيد، ولى پيش از آنكه سخنى بگويد، آن حضرت فرمود: «هر كس از ما چيزى بخواهد به او مى‏دهيم ولى اگر بى‏نيازى بجويد، خدا بى‏نيازش مى‏سازد.» مرد پيش خود گفت: حتماً منظور پيامبر (ص) من هستم، از اين رو درخواستش را مطرح نكرد و به خانه بازگشت. براى بار دوم و سوّم نيز به خدمت پيامبر (ص) رسيد و همان جمله را شنيد، از اين رو، تصميم گرفت تيشه و ريسمانى عاريه كند و در كوهستان اطراف به جمع آورى هيزم بپردازد تا از اين راه امرار معاش كند.
پس از مدتى از همين راه زندگى‏اش تأمين شد. روزى نزد رسول خدا (ص) آمد و داستان خود را باز گفت، پيامبر فرمود: «من كه گفتم: هر كس از ما چيزى بخواهد، به او مى‏دهيم و اگر بى‏نيازى بجويد، خدا بى‏نيازش مى‏سازد! «3»
3- در دوران 250 ساله امامت نيز در همه ابعاد، خط 23 ساله نبوت تداوم يافت و امامان عليهم السلام همان سنّت جاويد پيامبر (ص) را ادامه دادند و با سخن وسيره صحيح خويش به تربيت انسانهايى والا همّت گماشتند و كوشش كردند كه آنها را مستقل، متكى به خويش و آزاده بار بياورند؛ اميرمؤمنان صلوات اللَّه عليه به آنان مى‏فرمود:
«ساعَةُ ذُلٍّ لا تَفى‏ بِعِزِّ الدَّهْرِ» «1»ساعتى خوارى به يك عمر عزّت نمى‏ارزد!سالار شهيدان (ع) نيز مى‏فرمود:
«مَوْتٌ فى‏ عِزٍّ خَيْرٌ مِنْ حَياةٍ فى‏ ذُلٍّ» «2»مردن با عزت بهتر از زندگى ننگين است.همچنين با شهادت خود نيز مكتب سرافرازى و آزادگى را براى بشريت بنيان نهاد.سرانجام، امام صادق عليه‏السلام شيعيان را از هر گونه اظهار عجز و ناتوانى و درخواست كمك و كوچكى منزّه دانسته، مى‏فرمايد: «شيعَتُنا لا يَهِرُّ هَريرَ الْكَلْبِ وَ لا يَطْمَعُ طَمَعَ‏الْغُرابِ وَ لايَسْأَلُ وَ انْ‏ماتَ‏جُوعاً» «3»شيعه ما- اگر از گرسنگى بميرد!- چون سگ زوزه نمى‏كشد و همانند كلاغ، قارقار آزمندى سر نمى‏دهد و از كسى گدايى نمى‏كند!مفضّل بن قيس مى‏گويد: نزد امام صادق (ع) از وضع خويش گله كردم، امام كيسه‏اى حاوى چهارصد دينار به من داد و فرمود: اين را بگير و به وضع خود سامان بده. عرض كردم: منظورم دريافت كمك مالى نبود بلكه مى‏خواستم درد دل كنم و شما برايم دعا كنيد! امام فرمود: «دعا هم مى‏كنم ولى تو هيچ گاه مردم را از همه امور خويش آگاه نكن تا خوار نشوى!» «1»