الف- شخصيت پرورى‏
در ديدگاه اسلام، انسان از استعدادهاى ارزنده‏اى برخوردار است كه اگر آنها را از قوّه به فعل رساند، جايگاه واقعى خويش را در نظام هستى به دست مى‏آورد و بر بسيارى از آفريده‏ها برترى مى‏يابد و نماينده خدا در زمين مى‏شود، آن‏گاه در بستر تكاملى خود، آهنگ پرواز به عالم ملكوت مى‏كند و قرب الهى را مى‏طلبد و همواره تلاش مى‏كند تا به انديشه و عمل خويش، رنگ خدايى بزند و طبيعى است كه با چنين آرمان والايى:
1- اسير و زبون قدرتهاى زر و زور و تزوير نمى‏شود و آنچه براى او اهميت دارد، سلوك در راه رسيدن به معشوق و اجراى فرامين اوست و مى‏يابد كه هيچ كس جز خدا و اولياى الهى، حق فرمانروايى بر انسان را ندارد؛ چرا كه قرآن فرموده است: «اطيعُوااللَّهَ وَ اطيعُواالرَّسُولَ وَ اولِى‏الْامْرِ مِنْكُمْ» «1»
از خدا اطاعت كنيد فرمان پيامبر و اولوالامر را اجرا كنيد.
از اين رو، مؤمن، تنها به قانون خدا گردن مى‏نهد و هيچ قانون و دستور ديگرى را به رسميت نمى‏شناسد و زير بار آن نمى‏رود.
2- انسان با انديشه توحيدى در مى‏يابد كه خرد و كلان هستى در اختيار خداست؛ هر چه و هر كه را بخواهد موجود يا نابود مى‏كند، به هر كس بخواهد مى‏بخشد و از هر كس كه بخواهد مى‏ستاند، هر كس را بخواهد عزت مى‏بخشد و هر كه را اراده كند، بر خاك مذلّت مى‏نشاند. «1» بنابراين، معنا ندارد كه انسان موحّد پيش غير خدا گردن كج كند، دست نياز ببرد يا چيزى بطلبد يا زور بشنود و دم بر نياورد.
3- قرآن مجيد بطور مكرّر بر اين نكته ظريف تأكيد كرده كه خداوند با خدايى خويش- كه خالق و مالك همه آفريده‏هاست- به اندازه سر سوزنى به كسى ظلم نمى‏كند:
«... قُلْ مَتاعُ‏الدُّنْيا قَليلٌ وَالْاخِرَةُ خَيْرٌ لِمَنِ‏اتَّقى وَلا تُظْلَمُونَ فَتيلًا» «2»بگو كالاى دنيا اندك و سراى آخرت براى كسى كه تقوا پيشه كند، بهتر است و شما به اندازه رشته‏اى (كه در شكاف هسته خرماست) ستم نمى‏بينيد!
حال كه خدا چنين است، جز او چه حقى دارد كه بر بندگان او ستم روا دارد و يا آنان را خوار و برده خود سازد؟