7- احترام به قانون‏

انسان موجودى اجتماعى است كه بدون اجتماع، زندگى برايش- اگر نگوييم ناممكن و محال است- بسيار مشكل و طاقت‏فرساست. از سوى ديگر به سبب برخوردارى از عقل و اراده همواره در صدد كسب منافع بيشتر و گسترش سيطره خود بر محيط اطراف خويش است و با توجه به اينكه همه از چنين خصلتى برخوردارند و دنيا و مواهب مادّى هم محدود است، زمينه تزاحم و تعدّى به حريم و حقوق ديگران فراهم مى‏گردد كه اگر از آن ممانعت نشود، زندگى انسان به نابودى مى‏گرايد و دست كم، امنيّت و آرامش را كه لازمه زندگى انسانى است، از بين خواهد برد.بدين سبب هر جامعه‏اى براى قوام و پايدارى، سود بردن از زندگى بهتر، حفظ حقوق افراد و ... دستورالعمل و قانونى را براى خويش برگزيده و خواسته يا ناخواسته به آن گردن نهاده است. در تعريف قانون گفته‏اند:
قانون عبارت است از:
- ضوابط و مقررات معيّن،
- كه از طرف يك منبع داراى قدرت و اعتبار اجتماعى مقرّر شود،
- و در آن براى همه كسانى كه در قلمرو آن منبع قدرت زندگى مى‏كنند، تكاليف، حقوق، حدود و مسؤوليّتهايى معيّن گردد؛
- كه همه، قوى يا ضعيف، به رعايت آن ملزم باشند و به عواقب تخلّف‏از آن گردن نهند. «1»
بديهى است كه قانونگذاران در همه جوامع بشرى از جايگاه، ايده و اهداف يكسانى برخوردار نيستند و به همين دليل، قوانين يكنواخت نيز تصويب نخواهند كرد؛ در دنياى مادّىِ منهاى خدا، قانونگذاران مختلف با افكار و اهداف گوناگون به تدوين قانون مى‏پردازند كه همه آنها تحت عناوين: قانون استبدادى فردى و گروهى، قانون ملّى و منطقه‏اى قابل جمع است. قوانين بين‏المللى نيز كه در نيم قرن اخير متداول شده، به عناوين ياد شده بر مى‏گردد. آنچه به دست چنين قانونگذارانى تصويب مى‏شود، از محدوده تنگ جهان مادّى فراتر نمى‏رود و در نتيجه نمى‏تواند سعادت واقعى بشر را تأمين كند. اين گونه قوانين حتّى از سامان بخشيدن به زندگى مادّى نيز عاجزند، چنان كه امروزه در همه كشورهاى ضدّ دينى- بويژه غرب و آمريكا- شاهد آن هستيم. امّا در جوامع دينى وضع قانون به شكل ديگرى است كه در بخش آينده ديدگاه اسلام را- به عنوان تنها دين صحيح و تحريف نشده- به اختصار بيان خواهيم كرد.