2- سرشارى و بى‏نيازى‏
فرهنگ اصيل، بايد تمام زوايا و ابعاد گوناگون زندگى بشرى را پر كند و خواسته‏هاى‏ فطرى و غرايز طبيعى او را بگونه‏اى معقول، ارضا نمايد؛ ميان او و پروردگارش از يكسو و بين او و پديده‏هاى اطرافش از سوى ديگر ارتباط برقرار سازد و تكامل مادّى و تعالى روحى او را تضمين كند. روشن است كه اگر فرهنگى غنى و پربار نباشد يا در بستر تربيت و آموزش خويش به فرهنگهاى ديگر محتاج باشد، از عهده ايفاى مسؤوليت خود، برنخواهد آمد.خوشبختانه اسلام، از اين ويژگى برخوردار است، امام صادق عليه‏السلام پيرامون رهبرى معصوم مى‏فرمايد: «انَّ الْارْضَ لا تُتْرَكُ الَّا بِعالِمٍ يَحْتاجُ النَّاسُ الَيْهِ وَ لا يَحْتاجُ الَى النَّاسِ ...» «1»زمين هيچ گاه بدون عالِمى كه مردم بدو نياز دارند و او به مردم نياز ندارد، رها نمى‏شود.قرآن نيز، درياى عميق و بيكرانى است كه هر نابغه و دانشمندى را از زلال خويش سيراب مى‏كند، ولى كسى جز معصوم به اعماق آن راه نخواهد برد و به آن سوى ساحلش، ره نخواهد سپرد.