ج- جاه طلبى‏
قدرت طلبى و مقام پرستى سوّمين دامى است كه در كمين آزادى خواهان است و اگر از آن برحذر نباشند، گرفتار خواهند شد. مسلمانان واقعى و سياستمدارانِ باخدا، پُست و رياست را امانت الهى و سبب امتحان و آزمايش مى‏دانند و ضمن دقّت و حسّاسيت دركار، بيم آن دارند كه از عهده مسؤوليت خويش برنيايند و در برابر مردم و خدا شرمگين شوند. آنان، در هر رده‏اى، مسؤوليت را براى پيشرفت و ترقّى جامعه اسلامى مى‏پذيرند و با يقين به زوال هر پُست و مقامى، به آن دل نمى‏بندند و در پذيرش و ادامه آن نيز روحيه آزادگى خود را حفظ مى‏كنند و سرافرازى ابدى را به رياست چند روزه نمى‏فروشند و از پيامبرصلى الله عليه و آله و على‏عليه‏السلام الگو مى‏گيرند. در اينجا با ذكر نمونه‏اى از آزادگى آن بزرگان، اين بخش را به پايان مى‏بريم.- كفّار قريش به ابوطالب چنين پيشنهاد دادند: ما حاضريم آنقدر مال و ثروت به برادرزاده‏ات- حضرت محمد (ص)- بدهيم و او را ثروتمندترين فرد قريش و رييس خود قرار دهيم، به شرطى كه از آيين خود دست بردارد و به دين ما درآيد! ابوطالب، پيغام قريش را به رسول اكرم صلّى‏الله‏عليه‏وآله رساند. آن حضرت در پاسخ فرمود:
اگر خورشيد را در دست راست و ماه را در دست چپم بگذارند، چنين كارى نخواهم كرد! «1»
- در شوراى شش نفره‏اى كه عمر براى انتخاب خليفه پس از خود تشكيل داد، سعدبن‏ابى وقّاص، رأى خود را به عبدالرحمن بن عوف داد؛ عبدالرحمن به امام على عليه‏السلام پيشنهاد داد كه به شرط عمل به قرآن، سنت پيامبر (ص) و سيره ابوبكر و عمر، با او بيعت خواهد كرد و امام با قبول پيشنهاد او بر مسند خلافت مى‏نشست، ولى آن حضرت، بخش نهايى پيشنهاد عبدالرحمن را نپذيرفت و فرمود: كتاب خدا و سنّت پيامبر (ص) مورد قبول است، ولى من با رأى و نظر خويش حكومت خواهم كرد و از سيره ابوبكر و عمر پيروى نخواهم نمود، اين سخنان، سه بار ميان او و عبدالرحمن رد و بدل شد و در نهايت عبدالرحمن با چنين شرايطى رأى خود را به عثمان داد و او خليفه شد. «2»