ارزش اخلاقى و اجتماعى امانت

يكى از مصاديق روشن عهد، كه مورد تأكيد قرار گرفته و در بعضى آيات، در كنار عهد ذكر شده، امانت دارى است. رعايت عهد و اداى امانت، نزد همه عقلا، از هر دين و مذهبى كه باشند، محترم است. از اين جا است كه علماى اصولى گفته اند: حكم به لزوم رعايت عهد و اداى امانت از مستقلات عقليه است؛ يعنى عقل بدون كمك وحى، آن را درك مى كند. رعايت عهد يكى از مصاديق بارز صلاح، معروف و عدالت است؛ چنان كه پيمان شكنى و نقض عهد و خيانت در امانت نيز از مصاديق آشكار ظلم، منكر و فساد است. قرآن كريم در آيه هاى بسيارى امانت را مورد توجه قرار داده است. در بعضى از اين آيات، به طور مطلق بر رعايت امانت تأكيد كرده مى فرمايد:
(وَالَّذِينَ هُمْ لاَِماناتِهِمْ وَعَهْدِهِمْ راعُونَ)(1).
و (مؤمنان) كسانى هستند كه مراقب امانت ها و عهد خويش باشند.
در بعضى ديگر از آيات قرآن كريم امانت هاى ويژه اى مورد تأكيد قرار گرفته است؛ مانند:
(إنَّ اللّهَ يَأْمُرُكُمْ أنْ تُؤَدُّوا الاَْماناتِ اِلى اَهْلِها)(2).
خداوند به شما فرمان مى دهد كه امانت ها را به صاحبانشان باز گردانيد.
مسلّماً منظور از اين امانت ها همان امانت هاى معمولى و مالىِ رايج ميان مردم است؛ هر چند كه احتمالا، مى توان حكم اين آيه را به امانت هاى الهى و امانت هاى عمومى نيز تعميم داد؛ مانند آن كه مردم، زمام امور جامعه را به دست رهبرى مى سپارند كه حكم امانت را دارد و نبايد در آن خيانت كند. بعضى از روايات شاهدى بر اين تعميم هستند و آن را تأييد مى كنند؛ اما شاهد روشن تر و مهم تر اين است كه خداوند در پى اين آيه، مسئله قضاوت و حكومت را مطرح كرده، مى فرمايد:

1ـ مؤمنون/ 8؛ معارج/ 32.
2ـ نساء/ 58.
? صفحه 192?
(وَ اِذا حَكَمْتُمْ بَيْنَ النّاسِ أَنْ تَحْكُمُوا بِالْعَدْلِ إنَّ اللّهَ نِعِمّا يَعِظُكُمْ بِهِ اِنَّ اللَّهَ كانَ سَميعاً بَصِيراً)(1).
(خداوند فرمان مى دهد امانت ها را به صاحبان آن برگردانيد) و به هنگام قضاوت و داورى در ميان مردم به عدالت حكم كنيد.
بنابراين، مى توان گفت كه در بينش اسلامى، حقوق مردم امانتى است از سوى خدا در دست ولىّ امر و مسئولان جامعه، و آنان بايد كاملا رعايت اين امانت مردمى را بكنند. به سخنى روشن تر، در بينش اسلامى، حاكميت اصالتاً از آنِ خداوند است و هر حكومت حقى كه در جامعه اسلامى برپا شود، بايد از سوى خداوند باشد. حال يا مستقيماً خداوند اين حاكميت را به او اعطا كرده است؛ مانند حكومت و ولايت پيامبر و امامان معصوم. و يا با واسطه؛ مانند جانشين امام كه منصوب خاص يا عام او هستند.
پس جان، مال و ناموس مردم امانت هايى اند كه خداى متعال، بىواسطه يا باواسطه، به حاكم شرعى سپرده است و اگر او در حفظ اين امانت ها كوتاهى كند، اداى امانت نكرده است. البته با بيان ديگرى نيز مى توان گفت كه وقتى مردم با كسى بيعت مى كنند، در حقيقت، جان و مال خود را به دست او مى سپارند و امارت و حكومت او را بر خود مى پذيرند؛ اما بيان نخست با اصول اسلام سازگارتر است. در مقابل اداى امانت و رعايت امانت، خيانت در امانت مطرح است كه آيات بسيارى، آن را به شدت نكوهش كرده اند.(2) در اين آيات مفهوم خيانت با صيغه هاى مختلف به كار رفته است؛ اما در يك مورد، به جاى تعبير خيانت، از واژه «غلّ» استفاده شده است، آن جا كه مى فرمايد:
(وَ ما كانَ لِنبى أَنْ يَغُلَّ وَ مَنْ يَغْلُلْ يَأْتِ بِما غَلَّ يَوْمَ الْقِيامَةِ)(3).
هيچ پيغمبرى خيانت نخواهد كرد و هر كس خيانت كند، در روز قيامت به كيفر آن خواهد رسيد.

1ـ نساء/ 58.
2ـ مانند (وَ لا تَكُنْ لِلْخائِنِينَ خَصِيماً) (نساء/ 105)، (وَ لا تُجادِلْ عَنْ الَّذِينَ يَخْتانُونَ اَنْفُسَهُمْ اِنَّ اللَّهَ لاْ يُحِبُّ مَنْ كانَ خَوّانَاً اَثِيماً) (نساء/ 107)، (يا اَيُّهَا الَّذِينَ امَنُوا لاتَخُونُوا اللَّهَ وَالرَّسُولَ وَتَخُونُوا أَماناتِكُمْ وَ أَنْتُمْ تَعْلَمُونَ)(انفال/ 27)، (اِنَّ اللَّهَ لا يُحِبُّ الخائِنِينَ) (انفال/ 58)، (إِنَّ اللَّهَ يُدافِعُ عَنْ الَّذِينَ امَنُوا إِنَّ اللَّهَ لايُحِبُّ كلَّ خوّان كَفُور) (حج/ 38.)
3ـ آل عمران/ 161.