تعهدات انسانى يا قراردادهاى اجتماعى

بنابر آن چه گذشت، گرچه عهد خدا يا عهد با خدا نيز يك عهد طرفينى است، كه يك طرف آن خدا و طرف ديگر آن، مردمند، اما ما از اين پس به بررسىِ عهدى در قرآن مى پردازيم كه دو طرف آن آدميانند و آن را «عهد اجتماعى» مى ناميم. در مورد تعهدات اجتماعى، يك دسته از آيات، با تعابير گوناگون به ما توصيه كرده يا فرمان مى دهند كه به تعهدات خود، در برابر ديگران، پاى بند باشيم يا افراد پاى بند به عهد را ستايش مى كنند و از اين طريق، انسان را متوجه لزوم و رجحان پاى بندىِ به عهد مى كنند.
قرآن در يك جا، كارهاى نيك را بر مى شمارد و افراد نيكوكار را به خاطر كارهاى نيكشان ستايش كرده، مى فرمايد:
(وَالْمُوفُونَ بِعَهْدِهِمْ اِذا عاهَدُوا)(2).
در اين آيه، به وفاى به عهد، به عنوان يكى از كارهاى نيك اشاره مى كند كه پاى بندىِ به آن، ستايش برانگيز است و بايد مورد توجه باشد.

1ـ توبه/ 111.
2ـ بقره/ 177.
? صفحه 188?

در آيه ديگرى خداوند با صراحت فرمان وفاى به عهد مى دهد و انسان را در برابر تعهدات خود مسئول دانسته، مى فرمايد:
(وَ أَوْفُوا بِالْعَهْدِ اِنَّ الْعَهْدَ كانَ مَسْؤُولا)(1).
در برابر عهد (خود با ديگران) پاى بند باش كه مورد سؤال و بازخواست قرار مى گيرد.
در دو آيه نيز در مقام معرفىِ مؤمن و بيان صفات لازم و برجسته او مى فرمايد:
(وَالَّذِينَ هُمْ لاَِماناتِهِمْ وَ عَهْدِهِمْ راعُونَ)(2).
(مؤمنان) آن كسانى هستند كه امانت ها و عهد خود را رعايت كنند (و به آن ها پاى بند باشند).
در مورد اين گونه آيات، بايد توجه داشت كه امانت هم در واقع، مصداقى از مصاديق عهد است و شخص امانت دار با قبول امانت از شخص ديگر، در برابر او متعهد شده و با او قرارداد بسته است كه تا هنگام مطالبه امانت، آن را نگهدارى و از آن مراقبت كند. بنابراين، قبول امانت به منزله عهد طرفينى است و اداى امانت، به منزله وفاى به عهد و خيانت در امانت، به منزله نقض عهد خواهد بود. دسته ديگرى از آيات، افراد عهدشكن و بى توجه به پيمان هاى اجتماعى را نكوهش مى كند. در يكى از اين آيات، در مذمت بنى اسرائيل مى فرمايد:
(أَوَ كُلَّما عاهَدُوا عَهْداً نَبَذَهُ فَرِيقٌ مِنْهُمْ بَلْ أَكْثَرُهُمْ لايُؤْمِنُونَ)(3).
چرا هنگامى كه عهدى مى بندند گروهى از عهد كنندگان پيمان شكنى مى كنند.
در اين آيه، در مورد پيمان شكنى، از واژه «نبذ» استفاده شده كه به معناى دور انداختن و پرت كردن است و با استفهام توبيخى، آنان را به خاطر عهدشكنى نكوهش كرده است.
در آيه ديگرى مى فرمايد:
(اَلَّذِينَ عاهَدْتَ مِنْهُمْ ثُمَّ يَنْقُضُونَ عَهْدَهُمْ فى كُلِّ مَرَّة وَ هُمْ لايَتَّقُونَ)(4).
(بدترين جانوران نزد خدا آنانند كه كفر ورزيده، ايمان نمى آورند) آن كسانى كه تو با آن ها پيمان مى بندى، ولى آنان هميشه پيمانشان را نقض مى كنند.

1ـ اسراء/ 34.
2ـ مؤمنون/ 8؛ معارج/ 32.
3ـ بقره/ 100.
4ـ انفال/ 56.
? صفحه 189?

همان طور كه ملاحظه مى شود، در اين آيه، با گزنده ترين تعابير، عهدشكنان اجتماعى نكوهش شده و از اين رهگذر، ارزش بسيار منفىِ عهدشكنى آشكار مى شود. مسئله عهد و پيمان و قرار داد اجتماعى و عهد شكنى، بيش از هر سوره ديگر، در سوره توبه، مورد بحث و توجه قرار گرفته است. بيش از ده آيه از اول اين سوره، مربوط به مسئله عهد است. در نخستين آيه آن، كه به علامت خشم و غضب الهى و سنگينىِ گناه پيمان شكنى، بدون «بسم اللّه» و ذكر نام خدا آغاز شده است، مسئله نقض عهد گروهى از مشركين، به عنوان يك گناه كبيره و كارى بسيار ناپسند كه موجب برائت و بيزارى خدا و رسول است، مطرح شده است:
(بَرائَةٌ مِنَ اللّهِ وَرَسُولِهِ إِلى الَّذِينَ عاهَدْتُّمْ مِنَ الْمُشْرِكِينَ)(1).
(اين يك اظهار) بيزارى و برائتى است از جانت خدا و رسولش در مورد كسانى از مشركين كه (شما مسلمانان) با آنان عهد و پيمان بسته ايد.
در اين آيه و چند آيه بعد از آن، سخن از معاهداى به ميان آمده است كه بين مسلمانان و مشركين برقرار شده بود و مشركين، آن را نقض كرده بودند. خداوند هم به اين وسيله اعلام مى فرمايد كه ما نيز ديگر، آن قرار داد را محترم نمى شماريم و مواد آن را رعايت نخواهيم كرد.
خداوند در آيه بعد مى فرمايد:
(اِلاّ الَّذِينَ عاهَدْتُم مِنَ الْمُشْرِكِينَ ثُمَّ لَمْ يَنْقُصُوكُمْ شَيْئاً)(2).
مگر آن كسانى (از مشركين) كه شما با آنان عهد بستيد و آنان هم تاكنون عهدشان را با شما نشكستند.
اين گروه از مشركين را كه به عهد با مسلمان ها پاى بند ماندند، از دستور كلىِ
آيه نخست استثنا كرده، صريحاً در جمله (فَأَتِمُّوا اِلَيْهِمْ عَهْدَهُمْ اِلى مُدَّتِهِمْ)(3) به
مسلمانان فرمان مى دهد كه بايد به عهد خود با آن ها وفادار باشيد تا مدت پيمانشان به پايان رسد.

1ـ توبه/ 1.
2ـ توبه/ 4.
3ـ همان.
? صفحه 190?

در اين آيه، خداوند با تعبير «أَتِمُّوا» به رعايت عهد و پاى بندى به آن، فرمان مى دهد و اين تعبير خاص به لحاظ آن است كه عهد و پيمان با مشركين مدت معيّنى داشته كه بايد آن مدت تأكيد مى كند تمام شود و كه تا پايان مدت مقرر، عهدشكنى نكنيد.
به هر حال خداوند در آيه هاى آغازين سوره برائت، مشركين را به دو دسته تقسيم كرده است: نخست آنان كه عهدشكنى كرده اند كه به مسلمانان گوشزد مى كند عهد با اينان ارزش و احترامى ندارد و لازم نيست در مقابل آنان به عهد و پيمانتان پاى بند باشيد و در موارد متعددى بر اين حقيقت تأكيد مى كند. دوم آنان كه به عهدشان با مسلمانان احترام گذاشته و پاى بند ماندند كه به مسلمانان توصيه مى كند در مقابل آنان به عهدِ خود پاى بند باشيد و تا پايان مدت معيّن، به مواد آن عمل كنيد و در آيه هاى متعددى بر اين امر نيز تأكيد مى كند.
در مورد دسته اول، در يك آيه مى فرمايد:
(بَرائَةٌ مِنَ اللَّهِ و َرَسُولِهِ اِلَى اْلَّذِينَ عاهَدُتُّمْ مِنَ الْمُشْرِكِينَ)(1).
و در آيه سوم بار ديگر مى فرمايد:
(وَ اَذانٌ مِنَ اللَّهِ وَرَسُولِهِ اِلىَ النَّاسِ يَوْمَ الْحَجِّ الاَْكْبَرِ أَنَّ الْلّهَ بَرِىٌ مِنَ المُشْرِكِينَ وَرَسُولُهُ)(2).
در روز حج اكبر اين حقيقت از سوى خدا و رسول خدا به مردم اعلام مى شود كه خدا و رسول او از اين مشركين بيزارند.
و در آيه هاى بعد نيز ادامه مى دهد كه اين مشركان چگونه مى توانند نزد خدا عهد و پيمانى داشته باشند ... در حالى كه اگر بر شما پيروز شوند و احساس قدرت كنند، بر هيچ عهد و پيمانى در مقابل شما پاى بند نمى مانند و هيچ گونه امنيت جانى و مالى براى شما باقى نمى گذارند. پس شما هم با سران كفر، كه پيمان شكنند، بجنگيد. خداوند بر اين نكته نيز بارها تأكيد مى كند. اما در مورد دسته دوم، كه بر عهد و ميثاق خود با مسلمانان پاى بند ماندند، خداوند اين دسته را مشمول دستورات آيات قبل نمى داند و در آيه چهارم به مسلمانان توصيه مى كند كه عهد و پيمان خود با آنان را به اتمام رسانند. و هم چنين در آيه هفتم مى فرمايد: تا وقتى كه

1ـ توبه/ 1.
2ـ توبه/ 3.
? صفحه 191?
مشركين به عهد خود با مسلمانان وفادار بمانند، مسلمانان نيز بايد به عهد خود با آنان پاى بند و وفادار باقى بمانند. سپس خداوند اينوفادارى به عهد وپيمان را از آثار وعلايم تقوا مى داند.